خاکشناسی
تعريف و مفاهيم خاک تعريف خاک : خاک مطمئن ترين قسمت پوسته جامد زمين را تشکيل مي دهد که به صورت پوششي سست و کم ضخامت سنگ هايي را که هنوز تخريب نشده اند مي پوشاند. ضخامت اين پوشش (خاک) در شرايط عادي 5/0 تا 2 متر است. اين قشر نازک در واقع بين جو (اتمسفر) و قسمت سخت زمين که هنوز تحت تأثير عوامل جوي واقع نشده و تخريب نگرديده (ليتوسفر) قرار گرفته است.بطور کلی از دیدگاه خاکشناسی به ذرات کوچکتر از 2میلیمتر خاک اطلاق می شود. |
در سالهای دور خاک بعنوان بخش بی ارزش پوسته زمین به شمار می رفت. تا اینکه در سال 1880 میلادی توسط دانشمندی روسی به نام “داکوچائف” بعنوان بخشی زنده و دارای ارزش مورد مطالعه قرار گرفت.در زمین سنگ های سطحی در تماس با آب و هوا و موجودات زنده به یک جسم جدید یا انواع خاک های زنده تبدیل شده است . هر زمین نما از مجموعه ای از خاک های متفاوت تشکیل شده است که هریک در فرآیندهای بوم شناخت به روش خود موثر است خاک جزء منابع طبیعی است منابع طبیعی عبارتند از : 1-آب 2- خاک 3-جنگلها ومراتع 4-منابع زیر زمینی منابع طبیعی به دودسته تقسیم می شوند.1- تجدید شونده 2- غیر تجدید شونده خاکها جزء منابع طبیعی تجدید شونده هستند البته در یک دوره بیش از صد سال چون برای تشکیل یک سانتیمتر آن بیش از دویست سال زمان لازم است. اهمیت خاک: ازنظر خاکشناسی اهمیت خاک ازجنبه های مختلف مطر ح است. 1- جنبه کشاورزی : بستر گیاهان مربوط به علم کشاورزی در خاک است. 2- جنبه عمران وصنعت :ساختار ساختمانها در خاک پایه گذاری می شود. 3- جنبه محیط زیست: خاک جذب کننده اصلی زباله هاوفضولات مختلف می باشد. |
جنبه های کشاورزی علم خاکشناسی در کشاورزی علم خاکشناسی راازدودیدگاه پدولوژي و ادافولوژي مورد بررسی قرار می دهند |
الف) پدولوژي: علم پدولوژی علومی نظیر : ژنز وپیدایش خاک ورده بندی خاک کانی شناسی خاک وارزیابی وحفاظت خاک را مورد بررسی قرار می دهد. رده بندی خاک :خاکهای مختلف موجود در دنیا را در کلاس ها یا طبقات مشخصی جای می دهیم .دوطبقه بندی معروف عبارتند از 1-SOIL TAXONOMY 2– FAO رده های اصلی در طبقه بندی آمریکایی 12 رده است که به شرح زیر می باشند
، INCEPTISOLS ، ENTISOLS، MOLLISOLS، ANDISOLS، HISTOSOLS، GELISOLS، ULTISOLS OXISOLS، ARIDISOLS ، VERTISOLS ، ALFISOLS ، SPODOSOLS |
عوامل تشکيل دهنده خاک : |
هوا دیدگی سنگ ها و کانی ها ثا ثیر هوا دیدگی به خصوص تخریب فیزیکی و شیمیایی ذرات در هر کجا آشکار است و هیچ شئی نمی تواند از دست ان خلاصی یابد ..خاک محصول هوازدگي (weathering) سنگ هاي پوسته جامد زمين است . هوازدگي به مجموعه تغييرات فيزيکي و شيميايي کاني ها و سنگ هاي اين پوسته مي گويند. اين پديده را از آن جهت هوازدگي مي گويند که مستقيم و غير مستقيم با هوا و عوامل جوي ارتباط دارد. چون انواع سنگ هاي پوسته جامد زمين بنا به مبدأ پيدايش که مي تواند آذرين، رسوبي و يا دگرگوني باشد و نيز نوع کاني هايي که اين سنگ ها را تشکيل داده ند بسيار متفاوت است، بنابراين تأثير جوي در توليد خاک به نوع سنگ هايي که تبديل به خاک مي شوند بستگي دارد. اصولاً سنگ هايي را که تبديل به خاک مي شوند سنگ مادر مي نامند. عامل ديگر پيدايش خاک، نوع و شدت تأثير عوامل جوي است. عمده ترين عوامل جوي عبارتند از درجه حرارت و تغييرات آن ، رطوبت و پراکندگي آن، باد به ويژه نزولات حاوي 2co آب هاي موجود در روي زمين نيز به هر شکل و ترتيبي که باشند عامل مؤثر ديگر در پيدايش خاک اند. غير از سنگ مادر، عوامل جوي اشکال مختلف آب، موجودات زنده از عوامل ديگر در پيدايش خاک به حساب مي آيند. پس خاک محل تلاقي چهار عامل سنگ مادر، عوامل جوي ، آب هاي زمين و موجودات زنده است. |
هواديدگي: |
به دگرگوني فيزيکي و شيميايي سنگها و کانيها در سطح زمين يا نزديک آن هواديدگي گفته مي شود. زيرا سنگها و کاني ها با شرايط محيط خودشان از نظر دما، فشار و رطوبت در تعادل نيستند. هواديدگي موجب خرد شدن سنگ ها و تجزيه و تغييراتي در کاني هاي اوليه و ثانويه مي شود و آنها را به حالت پايدارتري در محيط خودشان مي رساند. |
هواديدگي فيزيکي : |
خرد شدن سنگ ها بدون تغيير شيميايي و مینرالوژي (کاني شناسي) را هواديدگي فيزيکي مي گويند. در اين هواديدگي سنگ ها فقط به قطعات کوچکتر شکسته مي شوند. عوامل اصلي شکسته شدن سنگ ها شامل تنش هاي درون سنگ به علت نوسان دماي شب و روز ، فشار ناشي از يخ زدن درون سنگ ها ، فشار ناشي از رشد کريستال و ته نشستهايي است که بر اثر ورود محلول هاي شور به درون شکاف هاي سنگ ايجاد مي شود و همچنين فشاري که بر اثر رشد ريشه گياه به وجود مي آيد. |
هوا ديدگي شيميايي : |
به دگرگوني در ساختار شيميايي و کاني شناختي سنگ ها ، کاني ها ، ساپروليت (سنگ هاي هوا ديده و پوسيده که در آن ساختمان اصلي سنگ حفظ شده (است) و خاک هايي گفته مي شود که در واقع تعد يل و بازتابي است در برابر دما، فشار آب، غلظت هاي شيميايي و وضعيت محيط کنوني آنها عوامل محيطي که در تشکيل خاک مؤثر هستند عبارتند از |
عوامل مؤثردر خاکسازی: (فاکتورهای خاکسازی) |
يکي از نتايج خاک شناسي شناخت اين حقيقت است که خاک نيز مانند موجودات زنده به وجود مي آيد، بالغ و پير مي شود. مهم ترين دليل تخريب فيزيکي، تغييرات شديد حرارتي است که از طريق انقباض و انبساط سنگ ها، موجب متلاشي شدن آنها مي شود. يکي ديگر از راه هاي خرد شدن مکانيکي تصادم و به هم سائيده شدن ذرات در هنگام انتقال به ويژه توسط يخ در دوره يخبندان است. فعاليت انتقالي ذرات توسط آب و باد، امروزه يکي از فاکتورهاي مؤثر در تشکيل خاکدانه است. با ادامه تخريب در اثر تجزيه فيزيکي و شيميايي سنگ ها، از طريق تغييرات ايجاد شده ، ذرات خاکساز جديدي ايجاد مي شود. |
1-عوامل اقليمي ( آب و هوايي) در تشکيل خاک : |
1-1) رطوبت : |
3) عامل پستي و بلندي در تشکيل خاک |
پستي و بلندي نه تنها به خودي خود رل مهمي را در تکامل و تکوين خاک ايفا مي کند بلکه پارامترهاي حساس جوي چون دما و رطوبت را تغيير مي دهد و لذا اين عامل به عنوان يک تغيير دهنده کليما در سطح ناحيه اي مطرح مي شود. بنابراين نقش عوارض پستي و بلندي در تکوين خاک را مي توان مشتمل بر دو بخش است : |
4)عامل بيولوژيکي (موجودات زنده) در تشکيل خاک |
نقش اين عامل در فرآيند خاکسازي آن چنان مهم است که بخش وسيعي از فعاليت هاي فيزيکوشيميايي خاک را به خود اختصاص مي دهد. منظور از موجودات زنده خاک بخش هاي وسيعي از باکتري ها، ميکروبها ، انگلها و قارچهاست . اما از اين مجموعه نقش باکتري ها در تجزيه مواد و تبديل مواد آلي به معدني از اهميت خاصي برخوردار است. موجودات زنده گياهي و حيواني در حقيقت ايستگاهي هستند که انرژي خورشيدي را گرفته از طريق انواع تجزيه هاي فيزيکي و شيميايي به اکوسيستم خاک و تأمين قوت ديگر موجودات زي حيات مي گردد. نقش ديگري که مي توان به گياهان و نباتات و موجودات ذره بيني قائل شد تجديد فعل و انفعالات پاره اي فرايندهاي هوازدگي است. ريشه گياهان صرف نظر از اعمال فشار و ايجاد هوازدگي مکانيکي در سنگ ها همواره سعي بر تثبيت پاره اي از عناصري چون ازت و غيره در خاک دارند. از طرفي ريشه هاي گياهي همواره سبب نفوذ مقاديري آب به درون خاک مي شوند. در ضمن به واسطه تنفس مقاديري گاز کربنيک نيز در خاک آزاد مي سازند که هر دو عامل فوق از عناصر اصلي در هيدروليز و کربناتاسيون به شمار مي آيند. پاره اي از گياهان نيز وسط ريشه هاي خود ترشحات اسيدي دارند که بي ترديد در مجموعه خاک بي تأثير نمي تواند باشد. ) 5-عامل زمان زمان خود به طور مستقیم درتشکیل وتکامل خاک دخالتی نداردولی درطول زمان عوامل مذکور دربالا اثر می کنندوموجب تشکیل خاک می شوند ونمونه ای که مدت زمان طولانی تری درمعرض هوا زدگی قرار دارد دارای تکامل بیشتر وخاکهای عمیق تری بوجود آمده است. |
تشکيل خاک و چگونگي شناسايي آن : چگونه سنگ بستر به خاک تبدیل می شود ابتدا سنگ بستر یک پارچه تحت تاثیر عوامل مختلفی نظیر بارندگی نورخورشید درجه حرارت قرار می گیرد وبا نفوذ آب در بین خلل وفرج وتغییرات دما منبسط ومنقبظ می شود درنتیجه سنگ خرد می شود ودراین حالت هنوز گیاه روی آن نمی تواند رشد کند به این حالت ماده مادری می گویند سپس تحت تاثیر زمان قرار می گیرد گاهی گیاهی رشد می کند وبقایای گیاهی می میرند وبه خاک برمی گردند وروی لایه cرا می پوشاند وسپس با ترکیب مواد تخریب یافته افق A را در روی لایه C بوجود می آورد که دارای رنگ تیره ناشی از تجمع مواد آلی می باشد. در حالت پیشرفته یک سری ازاین مواد آبشویی شده ورسوب گذاری می کنند. مثل آهک گچ واملاح نمکی و رس …… که افق B را بوجود می آورند |
خاک محيطي بي نهايت مرکب و غير متجانس است که در اصل از 3 بخش جامد ،مايع و گاز تشکيل يافته و بسته به کميت و کيفيت اجزاء مختلف هر فاز و رابطه متقابل آنها با يکديگر مي تواند به طور متفاوت در برآورد توقعات بي حد و اندازه گياهان سهيم باشد. |
مواد بستري خاک که داراي ساختمان شل و پراکنده هستند به همراه خاک تحت الارضي و سطح الارضي ذراتي را بوجود مي آورند که Regolith ناميده مي شود. قسمت فوقاني Regolith به علت نزديک بودن به جو در معرض تخريب بيشتر آب و هوا و حرارت و موجودات خاک قرار گرفته و در اين قسمت نفوذ ريشه گياهان و وجود بقاياي گياهي و موجودات زنده به خوبي مشاهده مي شود. بالا بودن سرعت تخريب و تجزيه مواد در قسمت فوقاني Regolith باعث شده که اين قسمت خواص ويژه اي را به خود بگيرد که آن را soil يا solum گويند. انواع مواد مادری خاک parents material (منشائ رگولیت) 1-درجا 2- انتقال یافته مواد مادری درجا :یعنی ازجای دیگری نیامده است. دارای سه منشائ متفاوت بوده ودرمحل هوادیده می شوند. شامل سنگهای آذرین سنگهای رسوبی وسنگهای دگرگونی هستند مواد مادری انتقال یافته براساس عامل انتقال طبقه بندی می شوند. 1- آبرفتی AlluvIal 2- بادرفتی Loess 3 – ثقلی colluvial 4- یخچالی Glacial
خاک هاي معدني : |
مورفولوژي خاک |
مورفولوژي خاک ساختمان خاک را مورد بررسي قرارمي دهد و در وضعيت صحرا مشاهده مي شود. اين پارامتر شامل ويژگيهايي مانند رنگ ، ساختمان فيزيکي ، ويژگيهاي شيميايي و کاني شناختي مواد خاک را در بر ميگيرد که افق هاي خاک را تشکيل مي دهد. مرفولوژي خاک عبارتند از |
افق O محل تجمع بقاياي گياهي تجزيه شده که در حدود 20 تا 30 % کل مواد آلي خاک را تشکيل مي دهد. افق O به افق هاي O2 , 1O تقسيم مي شود. در افق O1 مواد آلي تجزيه نشده وجود دارد. در افق O2 مواد آلي تحت تأثير تجزيه قرار گرفته و تبديل به هوموس شده است. لايه تقريبا سطح الارض خاک زير افق O که داراي هوموس فراوان يعني مواد آلي با تجزيه فراوان دارد که در خاک هاي خوب در حدود 5 تا 6 درصد خاک را تشکيل مي دهد و محل تجمع ريشه گياهان است. افق A به دو افق A1 وA2تقسيم مي شود. افق A1 به علت دارا بودن مواد هوموسي رنگ تيره تري دارد. افق A2 هوموس کمتري دارد و شستشوي مواد از اين افق به میزان زیادی ديده مي شود. افقB افق تجمع املاح و دارای ساختمان بوده وفاقد مواد مادری تشکيل دهنده خاک که تجریه نشده است می باشد و افق B به دو افق B1,B2 وحتی Bتقسيم مي شود |
| خاک سطح الارض وتحت الارض خاک سطح الارض : top soil خاک سطحی :خاکی شخم خورده ومورد عملیات زراعی است (عمق شخم می تواند بین 12سانتیمتر تا- 30سانتیمتر متغیر باشد.) این خاک حالت طبیعی خود را ازدست داده است وتغییر یافته است خاک تحت الارض : Sub soil خاک تحتانی : درست درزیرلایه سطحی قرارگرفته وبا شخم خوردن هیچ گونه تغییری در این خاک ایجاد نمی شود. ولی ریشه گیاه می تواند در داخل آن نفوذ کند وآب وعناصر غذایی مورد نیاز خودش را جذب کند.
بافت خاک texture بخش جامد خاک را ذرات و اجزاء معدني مانند قلوه سنگ، سنگريزه ، شن ، سيلت، رس و نمک هاي معدني و اجزاء مواد آلي مانند بقاياي اعضاي گياهان و جانوران تجزيه يافته و موجودات ذره بيني و غيره ذره بيني ساکن خاک تشکيل مي دهد. از بین موارد فوق ذرات معدنی شن سیلت ورس در تعیین بافت مورد استفاده قرار می گیرند.
|
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| اندازه نسبي ذرات خاک را اصطلاحاً بافت خاک می گويند که حاکي از ريزي و درشتي خاک مي باشد. به عبارت ديگر مقدار نسبي شن و سيلت و رس که ذرات کوچکتر از سنگريزه مي باشد ( قطرشان از 2 ميلي متر کوچکتر است) بافت خاک را تشکيل مي دهد درشت و سبک به خاک شني و ريز و سنگين به خاک رسي اطلاق مي شود. خاک لوم (loam) ما بين اين دو نوع و داراي مخلوط مناسبي از شن و سيلت و رس است. خاک هاي شني سريع تر از خاک هاي ديگر خشک و گرم مي شوند و راحت تر قابل شخم زدن هستند. خاک هاي رسي آب بيشتري را در خود نگه مي دارند و از بقيه خاک ها ديرتر خشک و گرم مي شوند و از همه سخت تر قابل شخم زدن مي باشند. خاک هاي لوم وضعيتي متوسط دارند يعني قابليت نگهداري آب در آنها خوب است و نسبتاً خوب شخم زده مي شوند. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مثلث بافت خاک : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مثلثي است متساوي الاضلاع که هر ضلع آن مربوط به 3 عنصر اصلي هر خاک يعني شن، سيلت و رس است. سيلت و رس مي باشد با تجزيه مکانيکي اندازه گيري نماييم مي توانيم به نوع بافت خاک پي ببريم. خاک که به وسيله اب يا هوا اشغال مي شود) و نقطه پژمردگي گياه است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| تقسيم بندي بافت خاک | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| در روش مدرن، مثلث بافت خاک از دوازده کلاس تشکيل يافته است که اجزاء متشکله آن به قرار زير مي باشد : گروه بافت سبک کمتر مي باشد. که مقدار شن آنها بين 24 تا 52 درصد باشد و مقدار رس شان کمتر از 7 درصد و سيلت شان نيز کمتر از 50 درصد است خاک لومي شني ناميده مي شوند. گروه بافت متوسط نوسان داشته و مقدار رس نيز کمتر از 12 درصد است. گروه بافت نیمه سنگین درصد مي باشد. گروه بافت سنگین تاخیلی سنگین براي تعيين بافت خاک (تجزيه گرانولومتري) متدهاي متعددي پيشنهاد گرديده است . اصول متدهاي فوق بر مبناي قانون استوکس پايه گذاري شده است . طبق نظريه استوکس سرعت سقوط ذرات متناسب با قطر آنها مي باشد، يعني در تجزيه گرانولومتري، سرعت سقوط ذرات را طبق معادله زير تعيين مي نمايند: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| v: سرعت سقوط ذرات بر حسب سانتي متر در ثانيه r :شعاع ذرات بر حسب سانتي متر d1 وزن مخصوص ذرات بر حسب گرم بر سانتي متر مکعب (2.65) d2 وزن مخصوص محلول بر حسب گرم بر سانتي متر مکعب g شتاب ثقل زمين بر حسب متر متر برمجذورثانيه یا 9.8m/s² η ضريب چسبندگي محلول بر حسب دين بر سانتي متر
روش کار: ابتدا سوسپانسیون خاک را تهیه می کنیمgr50 خاک برداشته وداخل ارلن یا بشری می ریزیم برای از بین بردن مواد آلی و آهک در بعضی از نمونه خاکها لازم است از اسید کلریدریک و آب اکسیژنه استفاده کنیم سپس حدودcc250 آب به آن اضافه می کنیم و مخلوط می کنیم علاوه بر مخلوط کردن وهمزدن به وسیله دست به صورت دورانی نیز هم می زنیم سپس حدود cc100 نمک هگزا متا فسفات سدیم ( ده در صد ) می ریزیم ودو باره هم می زنیم حداقل باید12ساعت نمونه را به همان حال قرار داده تا آماده برای استفاده باشد بعد از مدت تعیین شده نمونه را در یک استوانه یک لیتری می ریزیم وبا آب مقطر به حجم یک لیترمی رسانیم. برای حذف اثر نمک یک استوانه شاهد نیز تهیه می کنیم بدین صورت که این استوانه شاهد حاوی cc 100 نمک هگزا متا فسفات سدیم است که به حجم یک لیتر رساندیم که غلطت نمک را به ما نشان می دهدسپس با استفاده از همزن میله ای شیشه ای کاملاً سوسپانسیون را به هم زده وبه محض بیرون آمدن همزن کرنومتر را می زنیم سر چهل دو ثانیه باید غلظت داخل سوسپانسیون خوانده شود همزمان با قرائت هیدرومتر با دماسنج دما را نیز اندازه می گیریم اگر دما بیشتر یا کمتر از c 20باشد باید تصحیح دمایی صورت گیرد. بعد از دوساعت نیز دمای سوسپانسیون را اندازه گیری کردهو با هیدرومترغلظت را اندازه می گیریم. در مدت s42(اندازه گیری اول)فقط ذرات شن رسوب می کنند پس ازدو ساعت (اندازه گیری دوم)شن وسیلت رسوب می کندو با استفاده از مثلث بافت خاک ودراختیارداشتن در صد رس وشن وسیلت می توان نوع خاک را تعیین کرد.اعداد خوانده شده توسط هیدرومتر. چون درجه حرارت برلزوجت مایع و در نتیجه سرعت ته نشین شدن اثر می گذارد با درجه حرارت تصحیح می شود به ازای هر درجه بالاتر از 20 درجه سانتی گراد 36/0 به عدد هیدرومتر اضافه می شود و به ازای هر درجه پایین تر از 20درجه سانتی گراد 36/0 از عدد هیدرومتر کسر می شود.
وزن نمونه خاک خشک /100×عدد تصحیح شده هیدرومتر بعد از 42 ثانیه Silt+Clay =( % Sand = 100 – % ( Silt + Clay ) % silt = % ( silt + Clay ) – % Clay وزن نمونه خاک خشک /100×عدد تصحیح شده هیدرومتر بعد از 2ساعتClay =(% | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| تعيين بافت خاک در صحرا | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| بافت خاک را در صحرا بدين ترتيب معين مي کنند که مقداري از خاک را مرطوب کرده بين انگشتان شصت و سبابه فشار مي دهند. از احساسي که به حس لامسه دست مي دهد و از طرز تشکيل نوار خاک مرطوب بين انگشتان مي توان به بافت خاک پي برد. ذرات شن زبر و خشن بوده ودر زير انگشتان حس مي شوند. ذرات سيلت در حالت خشکي آردي و شبيه پودر مي باشند. رس در حالت خشکي سفت و سخت و درحالت مرطوب چسبنده و شکل پذير است. در جدول زیر معیار تعیین بافت خاک (به روش لمسی) برای شش کلاس بافتی ارایه شده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
معیار تشخیص | شن | لوم شنی | لوم | لوم سیلتی | لوم رسی | رس |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زبری و نرمی گل در بین انگشت ها و ظاهر قابل رویت آن | گل در بین انگشت ها کاملا زبر به نظر می رسد و ذرات شن کاملا ملموس است | زبری کمتری دارد و دانه های درشت کمتری در آن دیده می شود | زبری متوسط | ذرات درشت کم و گل نسبتا نرم و صابونی | نرم و دارای ذرات درشت ناچیز | کاملا نرم بوده و ذرات شن در آن ملموس نیست و سطح براق بنظر می رسد |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پایداری کلوخه خشک | شکل نمی پذیرد | شکل نمی پذیرد | براحتی از هم می پاشد | نسبتا براحتی از هم می پاشد | سفت و پایدار | خیلی سفت و پایدار |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پایداری کلوخه مرطوب | ناپایدار | پایداری کم | پایداری متوسط | پایدار | خیلی پایدار | خیلی پایدار |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پایداری و ثبات نوار تشکیل شده در بین انگشت های شست و سبابه | نوار تشکیل نمی شود | نوار تشکیل نمی شود | نوار تشکیل نمی شود | نوار بصورت بریده تشکیل می شود | نوار نازک و شکننده تشکیل می شود | نوار خیلی دراز و مقاوم تشکیل می شود |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
لوله کردن در کف دو دست | لوله نمی شود | لوله نمی شود | به سختی لوله می شود | لوله می شود ولی در سطح خمیر ترک می خورد | لوله می شود ولی بصورت حلقه در نمی آید | براحتی لوله شده و تشکیل حلقه می دهد |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چسبندگی | کاملا غیر چسبنده | تقریبا غیر چسبنده | چسبندگی کم | چسبندگی متوسط | چسبندگی نسبتا زیاد | پسبندگی بسیار زیاد |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اثر باقیمانده روی دست | هیچگونه اثری روی دست باقی نمی ماند | اثر ناچیزی بصورت رنگ روی دست می ماند | مقداری رنگ بر روی دست می ماند | مقداری رنگ و مقداری گل بر روی دست باقی می ماند | مقداری گل روی انگشت باقی می ماند | مقدار زیادی گل روی انگشت ها باقی می ماند |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| رفتار خاک هاي سبک : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| خاک هاي سبک خاک هايي هستند که بيش از 80% وزن خاک را شن تشکيل داده و مقدار رس کمتر از 12 درصد و يا مجموع رس و سيلت آن ها کمتر از 20 درصد است. رطوبت قابل استفاده در هر متر از عمق خاک کمتر از 125 ميلي متر است. زهکشي آنها آزادانه و به طور طبيعي صورت گرفته و با پيدايش يک دوره خشکي رطوبت خود را به سرعت از دست مي دهد. در معرض فرسايش بادي قرار دارد و بارخيزي آنها ناچيز است. ساختمان خاک دراين اراضي بسيار سست و شکننده بوده و با فشاري متلاشي شده و به ذرات اوليه تبديل مي شود. اگر در حالتي که خاک مرطوب است عمليات شخم وغيره انجام شود ، سطح خاک متراکم شده ولي درز و ترکي در آن پديدار نمي شود. وجود سنگ ريزه و فراواني آن نيز از بارخيزي خاک کاسته استهلاک ادوات کشاورزي نيز در مدت کوتاهي به وقوع مي پيوندد. رطوبت قابل استفاده گياه در اين خاک ها ناچيز بوده و آبياري بايستي به تناوب بيشتري صورت گيرد. آبشويي (leaching) املاح و کودهاي شيميايي نيز قابل توجه است و تلفات و ضايعات کودي بيشتر از ساير خاکها است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| رفتار خاک هاي سنگين : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| خاک هاي سنگين يا رسي محتوي بيش از 28 درصد رس بوده و چسبندگي آنها زياد است. مي کند که به انتقال آب و هوا به درون خاک کمک مي کند. رطوبت قابل استفاده گياه در اين خاکها از کليه خاک هاي ديگر بيشتر بوده و زهکشي آن نيز دشوارتر است چون در رطوبت هاي کمتري از اشباع نفوذ پذيري خاک بسيار ناچيز است لذا اين خاک ها به مدت طولاني مرطوب باقيمانده و بروز خشکي هوا در عملکرد گياه چندان مؤثر نمي باشد. نکته ديگر اينکه رطوبت خاک هاي رسي در حد خميرايي کاهش يابد. بنابراين انتخاب زمان شخم اهميت به سزايي در بهبود يا تخريب ساختمان خاک دارد. بارخيزي در اين خاک ها نيز به علت ظرفيت تبادل کاتيوني قابل توجه آن، در حد مطلوبي بوده و تناوب آبياري در اين خاک ها کمتر از ساير گروه هاي بافتي است. سطح ویژه :surface area یا surface specific درمثلث بافت خاک مقدار زیادی ازآن به رس اختصاص دارد.که به علت سطح ویژه بالا است . سطح ویژه عبارتست ازسطح درواحدوزن آن .هرچه قدر سطح بیشتر باشد تبادلات شیمیایی بیشتر صورت میگیرد. هرچه قدرقطر ذرات کوچکتر باشدسطح ویژه آن بیشتر است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ساختمان خاک : structure | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| شکل و نوع قرارگيري ذرات و اجزاء متشکله خاک که منجر به تشکيل توده هاي خاکي به هم پيوسته ريز و درشت (خاکدانه ها) مي گردد، به نام ساختمان خاک بيان مي گردد. دریک پروفیل ممکن است یک ساختمان بیش تر از سایر سا ختمان دیگر دیده شود.ولی ممکن است در هر افق ساختمان متفاوتی داشته باشیم. خواصی از قبیل نفوذ آب، کاهش وزن مخصوص ظاهري و نفوذ هر چه بهتر ريشه ها تعداد و اندازه منافذ موجود در بين و درون ذرات خاک وزن مخصوص ظاهري تهویه به ساختمان خاک بستگی دارد. را تشکيل دهند، چنين خاکي داراي ساختمان مناسبي خواهد بود. بافت و ساختمان خاک تعيين کننده تعداد و اندازه منافذ موجود در بين و درون ذرات خاک ، چه ذرات اوليه و چند ثانويه است . تاثیر عناصر ومواد آلی بر ساختمان خاک اتصال ذرات ريز خاک و تشکيل ذراتي بزرگتر توسط کلسيم، منيزيوم و هوموس صورت مي يابد. (پل کلسیم) سديم ازهم پاشيدگي و تخريب ساختمان خاک را تشديد مي کند. مراحل تشکیل واحد ساختمانی واحدهاي ريز ساختماني يعني خاکدانه ها و واحدهاي درشت ساختماني يعني کلوخچه ها و کلوخه هاست. هفت گانه خاک را تشکيل مي دهند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ساختمان کروی : کروي ساده ترين شکل يک خاکدانه است. خاک هايي که بيشتر خاکدانه هاي آن کروي است داراي دو فرم ساختمان دانه اي granularواسفنجی crumb مي باشند. عمدتا در افق A دیده می شود ساختمان ورقه ای در برخي از خاک ها به ويژه در افق هاي فشرده شده، خاکدانه ها، نازک، مسطح و بشقاب مانند هستند و بنابراين در اين حالت خاک بشقابي يا صفحه اي platy نام دارد در افق A2 خاکهای جنگلی وخاکهای دارای افق متراکم رسی دیده می شود. ساختمان مکعبي: Blockyاز خاکدانه هايي تشکيل شده که شبيه مکعب و يا منشورهاي کوتاه مستطيل شکل است. اگر گوشه خاکدانه ها گرد و صاف باشد به آن مکعبي بدون گوشه Block angular sub و اگر گوشه تيز باشد به آن مکعبي گوشه دارBlock angular مي گوئيم. عمدتا در افق Bدیده می شود ساختمان منشوری خاکدانه هايي که د رازاي آنها بيشتر از پهناي آنها باشد منشور بوده و در اين حالت ساختمان خاک را منشوري مي نامند. منشورها داراي لبه ها و سطح هايي زاويه دار هستند. prismatic عمدتا در درخاکهای قلیایی دیده می شوند.
هنگامي که سطح هاي کناري و بالايي بدون زاويه باشند. خاکدانه ها تشکيل ستون مي دهند که به اين ساختمانها ستوني گفته مي شود. columnar .بدون ساختمان برخي از خاک ها ساختمان مشخصي نداشته که آنها را بي ساختمان مي نامند. خاک هاي بي ساختمان به دو گروه توده اي و تک دانه اي (منفرد) تقسيم مي شود. وضعيت بي ساختمان توده اي نشان مي دهد که همگي ذره ها به يکديگر چسبيده اما هيچگونه خاکدانه اي در آنها ديده نمي شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| اثر عمليات کشاورزي بر روي ساختمان خاک |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| عمليات زراعي مانند شخم اثرات مفيد و گاهي هم اثرات منفي برروي ساختمان خاک باقي مي گذارد. از بين بردن علف هاي هرز و کنترل آنها و برگرداندن بقاياي گياهي به توده خاک و مخلوط شدن خاک با مواد آلي و تشکيل خاکدانه از اثرات مثبت شخم است. از طرفي ديگر ممکن است خاکدانه هاي موجود در خاک توسط فشار چرخ هاي تراکتور و ماشين آلات سنگين مثل غلطک از بين برود و اثرات منفي بر روي ساختمان خاک بر جاي بگذارد هر اندازه رطوبت خاک بيشتر باشد متراکم شدن و از بين رفتن خاکدانه ها به وسيله ماشين آلات کشاورزي زيادتر است و حتي ممکن است تا عمق 60سانتیمتری نيز برسد. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ثبات خاک : soil consistence |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مقاومت خاک در مقابل گسيختگي و تغيير شکل ثبات ناميده مي شود. نيروهاي پيوستگي و همبستگي موجود در کل توده خاک مبين ثبات خاک است. بنابراين بر خلاف ساختمان که در مورد شکل و اندازه و درجه وضوح خاکدانه صحبت مي کند ثبات خاک حکايت از نوع و ميزان نيروهاي موجود بين ذرات خاک مي نمايد. ثبات خاک دررابطه با اعمال کشت و زرع و عبور و مرور وسايل نقليه حائز اهميت فراواني است. ثبات خاک در 3 حالت مختلف رطوبتی تعريف گرديده است : روابط وزنی وحجمی خاک در بین اجزائ معدنی خاک روابطی وجوددارد.که بشرح زیر می باشد.
|
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
وزن مخصوص حقیقی :particle density عبارت است ازوزن جامد به حجم آن یعنی وزن یک سانتیمتر مکعب ازذرات جامدآن.که بطور ثابت معمولا بین 2.65تا 2.7 است که بر حسب گرم بر سانتیمتر مکعب بیان می شود.در خاکهای که بامینرال های سنگین مانند مگنتایت تورمالین وهورنبلند همراه باشد بیش از 2.7 gr/cm³.است چون مواد آلی سبکتر ازمواد معدنی خاک هستند وجود این مواد به مقدار کافی دروزن مخصوص حقیقی موثربوده ودر نتیجه در لایه های سطحی خاک کمتر از لایه های عمیق تر خواهد بود. معمولا در محاسبات 2.65 در نظر می گیرند. درصد میزان کاهش وزن مخصوص حقیقی خاک وزن مخصوص حقیقی خاک وزن مخصوص ظاهری :Bulk density عبارت است ازوزن خاک خشک به حجم کل آن که معمولا بین 0.5تا 1.8 در خاکهای آلی تا شنی متغیراست که بر حسب گرم بر سانتیمتر مکعب بیان می شود.در خاکهای آلی کمترین وخاکهای شنی بیشترین میزان را به خود اختصاص می دهد . تخلخل:عبارت است از کلیه فضاهای خالی که توسط خاک پر نشده باشد وتوسط آب یا هوا پر شود را تخلخل می نامند.وبرحسب درصد بیان می شودتخلخل به دوفرم بزرگ وکوچک تقسیم می شود. در خاکهای شنی تخلل ازنوع بزرگ ودرخاکهای رسی از نوع کوچک است که نقش زیادی در نگه داری آب دارد = Vt-Vs یا Vf = va+vw وبا داشتن وزن مخصوص ظاهری وحقیقی می توان تخلخل رااز رابطه زیر محاسبه نمود. % ضریب تخلخل: معمولا بین 0.3تا0.6 برای خاکهای شنی تا رسی متغیر است. نسبت پوکی: معمولا بین 0.45تا1.2 برای خاکهای مختلف متغیر است. تخلخل تهویه ای :
رطوبت خاک: بطور کلی آب درخاک به سه حالت جامد مایع وبخار وجود دارد اما آنجه که ازنظر زراعی اهمیت دارد فاز مایع است ودر انتقال مواد واملاح معدنی نقش زیادی دارد رطوبت حجمی وجرمی خاک: برحسب تعریف مقدار جرمی رطوبت خاک( (عبارتست ازنسبت جرم آب موجوددر خاک (Mw )به جرم جزءجامدخاک (Ms) یا =رطوبت جرمی که برحسب درصد بیان می شود. 100 برحسب تعریف مقدار حجمی رطوبت خاک( (عبارتست ازنسبت حجم آب موجوددر خاک (Vw )به حجم کل خاک (Vt) یا =رطوبت حجمی برحسب درصد بیان می شود. 100 بین رطوبت حجمی و رطوبت جرمی رابطه زیر وجود دارد . * درجه اشباع درجه اشباع خاک ¸حجم آب موجود را نسبت به خلل وفرج نشان می دهد. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مقدار درجه اشباع خاک ازصفردرصددرخاک خشک تا صددرصد درخاک کاملا اشباع نوسان می کند.اشباع صددرصد درخاک بعلت حبس مقداری هوا در خاک به آسانی امکان پذیر نیست. درجه اشباع برای خاکهای آماس کننده شاخص مطلوبی محسوب نمی شود زیرا تخلخل خاک با رطوبت تغییر می کند. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| وضعيت آب درخاک : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| گياه آب مورد نياز خود را از طريق ريشه ها از خاک جذب مي کند. بنابراين موجوديت آب در خاک از عوامل اصلي رشد ريشه گياه است. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| رطوبت خاک و نيروي مربوطه |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| آبي که وارد خاک مي شود تحت اثر دو دسته نيروي مخالف قرار مي گيرد : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| تقسيمات رطوبتي خاک : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| الف) آب هيگروسکوپيک (Hygroscopic water) : پتانسیل آب درخاک انرژی آب در خاک یا پتانسیل آب در خاک عبارتست از مقدار کار لازم جهت انتقال یک واحد آب از مخزنی درارتفاع مشخص تحت فشار یک اتمسفر به درون خاک پتانسیل کل آب در خاک شامل پتانسیلهای فرعی دیگر ی است که شامل پتانسیل ماتریک .ثقلی .فشاری .اسمزی است. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ظرفيت اشباع (saturation capacity) |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ظرفيت اشباع نماينده حداکثر مقدار آبي است که در يک توده خاک جا مي گيرد. چون آب اشباع در واقع جايگزين هواي خاک در کليه خلل و فرج آن شده بنابراين ظرفيت ارتباط با مجموع خلل و فرج خاک دارد و با در دست داشتن وزن مخصوص حقيقي و ظاهري خاک قابل محاسبه مي باشد. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ظرفيت نگهداري آب در خاک (field capacity) |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| حداکثر مقدار آبي که خاک مي تواند در شرايط زهکشي در خود نگهداري کند ظرفيت نگهداري آب در خاک ناميده مي شود. به عبارت ديگر اين ظرفيت معرف توانايي يک توده خاک براي نگهداري آب در مقابل نيروي ثقل مي باشد و مقدار آن به حد بالاي
آب کاپيلاريته مربوط است. ظرفيت نگهداري آب در خاک ارتباط مستقيم با ميزان خلل و فرج دارد و در واقع قسمت اعظم مقدار آبي که نمايانگر اين ظرفيت است خلل و فرج ريز خاک را پر مي نمايد. بافت که تعيين کننده کميت و درشتي و ريزي خلل و فرج مي باشد و در معرفي ظرفيت مزبور مؤثرند. در يک خاک که ساختمان فيزيکي مطلوب تر دارد هر قدر ذرات جامد تشکيل دهنده خاک و خاکدانه کوچکتر باشد مجموع سطوح ذرات مزبور زيادتر و نيروي نگهدارنده آب در خاک بيشتر خواهد بود. یکی از نقاط پتانسیلی مهم خاک می باشد. که پتانسیل ماتریک برای خاکهای شنی در این نقطه 200- سانتیمتر ودرخاکهای رسی 400- سانتیمتر است. یا 0.1 تا 0.33 اتمسفر یا 33- کیلوپاسکال می باشد. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نقطه پژمردگي دائم (permanent wilting point) |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| يک قسمت از آب نگهداري شده در خاک به تدريج توسط ريشه گياهان مصرف مي شود که بخش اعظم آن صرف تعرق از طريق اندامهاي هوايي آنها مي گردد و قسمتي ديگر از سطح زمين تبخير و از دسترس خاک خارج مي شود. جذب آب توسط گياهان تا مقداري از آب کاپيلاريته که با نيرويي کمتر از نيروي کمتر از نيروي مکشي ريشه گياهان در خاک نگهداري شده است ادامه مي يابد و هنگامي که درصد رطوبت خاک به حدي تنزل نمايد که شدت وابستگي آب باقي مانده به خاک بيش از نيروي مکشي مزبور باشد جذب آب توسط ريشه ها متوقف مي شود. گياه مقداري از آب مزبور در اندامهاي هوايي خود را تعريق مي نمايد. ياخته حالت تورم خود را از دست مي دهند و بالاخره حالت پژمردگي در گياه ظاهر مي شود. هر گاه خاک اشباعي بتواند زهکشي پيدا کند، آب به سرعت از خلل و فرج درشت خارج شده و هوا جايگزين آن مي گردد. اين رطوبت که تحت تأثيراختلاف پتانسيل ثقلي خارج مي گردد به نام آب ثقلي معروف است و در بيشتر خاکها حدوداً يک روز پس از اشباع خاک از آن خارج مي گردد. پس از خروج اين رطوبت ، آب باقيمانده را رطوبت زراعي مي گويند. بدين ترتيب رطوبت ظرفبيت زراعي حداکثر رطوبتي است که پس از خروج آب ثقلي در خاک باقيمانده و خروج آن از خاک مطلقاً و يا خيلي کم تابع اختلاف پتانسيل ثقلي است.
|
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نفوذ پذيري (Per meability) |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| قابليت کم و بيش متفاوتي که خاک هاي مختلف براي هدايت آب از خود نشان مي دهند تحت نام نفوذ پذيري يکي از مشخصات مهم فيزيکي خاک به حساب مي آيد. در مبحث حرکت آب اشباع در خاک منظور از نفوذ پذيري همان سهولت نسبي عبور آب از خاک است و همان طوري که براي سهولت عبور الکتريسته لغت هدايت الکتريکي به کار مي رود در خصوص حرکت آب اشباع در خاک نيز اصطلاح هدايت آبي (Hydroulic conductivity) جايز گرديد. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
آب قابل دسترس |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| با آنچه در خصوص حدود مشخصه آب در خاک گفته شد به آساني مي توان دريافت که رطوبت قابل استفاده گياهان در هر نوبت آبياري عبارت است از تفاضل دو رطوبت نگهداري آب در خاک و نقطه پژمردگي و مقدار آن معمولاً نصف ظرفيت نگهداري آب در خاک است. در حالت آزمایشگاهی ولی در مزرعه عملا گیاه قبل از نقطه پژمردگی قادر به جذب آب از خاک نمی باشد که به آن حد آب قابل جذب می گویند بنابراین فرمول آب قابل دسترس گیاه بصورت زیر می باشد . CEW = حد آب قابل جذب ظرفيت نگهداري نقطه پژمردگي دائم شدت رطوبتPF معادل PH است که شدت رطوبت را بیان می کند. وعبارتست از لگاریتم پتانسیل ماتریک آن خاک برحسب سانتیمتر بدون در نظر گرفتن علامت منفی آن PF (F.C) =-300 \ LOG 300 = 2.4
رنگ خاک : رنگ خاک واضح ترين مشخصه خاک است که به آساني قابل اندازه گيري است. تعيين رنگ خاک بيشتر به اين دليل حائز اهميت است که از طريق آن مي توان به خواص مهم شيميايي، بيولوژيکي و فيزيکي پي برد که اندازه گيري آنها اغلب يا مشکل است و يا به طور دقيق علمي نيست در نتيجه رنگ خاک هنگامي که با ساير خصوصيات خاک در نظر گرفته شود بسيار از تفسيرهاي ژنتيکي و بهره برداري اراضي را ممکن مي سازد. اهميت رنگ خاک : رنگ خاک يکي از خصوصيات فيزيکي خاک است که مي تواند در برخي خواص خاک مؤثر واقع شود. مهمترين خاصيتي که مي توان اثر رنگ را بر آن ملاحظه نمود خاصيت جذب حرارت توسط خاک است. از روي رنگ خاک مي توان به ميزان نسبي مواد آلي، وضع زهکشي داخلي و تهويه خاک پي برد و نحوه تشکيل افقهاي مختلف را بهتر درک کرد. کاني هاي عمده خاک در اصل داراي رنگ روشني مي باشند. تغييرات شيميايي برخي عناصر مخصوصاً آهن و تشکيل مواد آلي در مراحل مختلف سبب رنگ هاي تيره و خاکستري و قرمز و … در خاک مي گردند. تعیین رنگ خاک رنگ خاک را در حالت مرطوب وخشک تعیین می کنند جهت تعیین رنگ خاک از دفترچه رنگ خاک مانسل استفاده میکنند. وسه پارامتر هیو HUE وولیو VALUE وکروما CHROMA تعیین کننده رنگ یک خاک می باشند که بشرح زیر است.
هیو HUE : دربالای صفحه دفتر چه نوشته شده است. وعبارتست از رنگ اصلی یا غالب که طیف آن از قرمز تا زرد را شامل می شودودر بعضی از شرایط مثلا درخاکهای هیدرومورف رنگ شامل سبز یا آبی می گردد مشخصات رنگ غالب از قرمز شروع وبه زرد ختم می گردد. هیو از یک عددویک یا دو حرف لاتین تشکیل شده است مثلا 10YR ,7.5YR ,10R 5YR , حدواسط 7.5YR زرد غالب ومابقی قرمز (نارنجی) VALUEولیو : عبارتست از شدت طول موج غالب که تیرگی وروشنی رنگ را بیان می کند میزان ولیو از 0تا 10 در نوسان است که صفر سیاه کامل و10 سفید کامل است در دفترچه رنگ خاک ولیو از 2تا 8 متغیر است ولیو در سمت چپ دفترچه نوشته شده است. CHROMA کروما : کروما دلالت بر درجه خلوص رنگ می کند که در پایین دفترچه نوشته شده است صفر کروما ناخالص ترین و10 خالص ترین رنگ است ولی در دفتر چه رنگ خاک مانسل از 1تا 8 می باشد. ناخالص ترین رنگ در طبیعت خاکستری است که کرومای آن صفر است |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| اصول شيميايي خاک مواد کلوئیدی خاک فعالترین ذرات خاک آنهایی هستند که در حالت کلوئیدی می باشند.دوگروه مشخص کلوئیدهای معدنی وآلی بصورت مخلوط درخاک وجودداشته وبطور نزدیکی با همدیگر ارتباط دارند کلوئیدهای معدنی بطور کامل به صورت انواع مختلف رس و کلوئیدهای آلی به شکل هوموس می باشند کلوئیدهای معدنی حدود واندازه ذرات کلوئیدی را بین 0.2تا 1 میکرون می دانند باتوجه به اینکه ذرات معدنی که تا 2 میکرون قطر دارند رس محسوب می شوند ولی تمام موادرسی را نمی توان کلوئید فرض کرد. موادرسی به دوگروه تقسیم می شوند.1-رسهای سیلیکاتی که بیشتر درمناطق معتدله یافت می شوند 2-رسهای اکسیدهای هیدراته آهن وآلومینیوم رسهای سیلیکاتی قسمت عمده مواد رسی مناطق کشاورزی توسعه یافته جهان را تشکیل داده است. ساختمان عمومی رسهای سیلیکاتی تعریف رس رسها شامل مواد و کانیهای ریز اندازه، طبیعی و با منشأ زمین و در واقع شامل فراوردههای حاصل از هوادهی، تغییرات حرارتی و رسوبی میباشند. از نظر کانیشناسی رسها در میان ترکیبات معدنی، دارای کوچکترین اندازه هستند. دانشمندان علوم مهندسی و خاک، اندازه ذرات رس را کمتر از 4 میکرومتر تعریف کردهاند در حالی که دانشمندان رسشناس اندازه 2 میکرومتر را به عنوان حد بالایی اندازه رسها قائل هستند. به طورکلی رسها را میتوان به عنوان «سیلیکاتهای آلومینیم آبدار» شناخت که در برخی از آنها آهن و منیزیم جایگزین آلومینیم شده و در برخی عناصر قلیایی و قلیایی خاکی جایگزین شده است. ترکیب معدنی رسها تابع فراوانی نسبی و نوع کانیهای رسی موجود در آن میباشد. گاه مقادیر بسیار کمی از یک نوع کانی رسی خاص، اثر بسیار مهمی بر روی ویژگیهای آن دارد.. ساختمان رس ها و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی آنها ساختار اتمی کانیهای رسی شامل دو نوع واحدهای ساختمانی است که ورقههای هشت وجهی و چهار وجهی نامیده میشوند. ورقههای هشتوجهی (تصویر 1) متشکل از گروههای اکسیژن و هیدروکسیل است که در میان آنها اتمهای آلومینیم، آهن و منیزیم وجود داشته و نوعی آرایش هشت وجهی به آن میدهد. وقتی آلومینیم با سه ظرفیت مثبت در میان این هشت وجهیها قرار گرفته، تنها دو سوم جایگاهها از نظر می نامند مانند کانی جیبسایت DiOctahedrol.متعادل کردن بارهای الکتریکی پر میگردند. در این صورت ماده معدنی را دیاکتاهدرال وقتی عنصر منیزیم که دارای دو بار مثبت است در مرکز هشت وجهی قرار میگیرد، هر سه جایگاه پر شده و ساختمان آن به تعادل میرسد. ماده معدنی را در این حالت تریاکتاهدرال مینامند مانند کانی بروسایت teriOctahedrol. دومین واحد ساختمانی رسها متشکل از ورقهها یا لایههای حاوی واحدهای تتراهدرون یا چهار وجهی سیلیکون (سیلیسیوم) است. سیلیکون در مرکز و در فاصله یکسانی از اکسیژنهای چهار گوشه آن قرار گرفته است. واحدهای متعدد تتراهدرون در کنار هم قرار میگیرند و در دو جهت افقی توسعه مییابند و ایجاد شبکههای شش وجهی تکرار شونده مینمایند. نتیجه ساختاری است که اصطلاحاً «ورقههای تتراهدرال» نامیده میشود
انواع رسها : انواع رسهایی که در طبیعت یافت می شوند از ترکیب یک یا دولایه چهاروجهی سیلیکون ویک لایه جیبسایت ویا بروسایت (هشت وجهی ) بوجود می آیند.
رسهای 1:1 به ازای هر یک ورقه اکتاهدرال دارای یک ورقه تتراهدرال هستند. رسهای 1:1 دارای ساختمان سادهتری بوده و مجموع بار الکتریکی واحدهای سازنده کائولینیت که یکی از گونههای معروف و فراوان این گروه از کانیهای رسی محسوب میشود، برابر صفر است. به همین دلیل فاقد بسیاری از خواص رسها میباشند که مستلزم استفاده از ویژگی باردار بودن مولکول، جاذبه برای یونها و در نتیجه تبادل یونی است
رسهای 2:1 به ازای هر یک ورقه اکتاهدرال ، دو ورقه تتراهدرال در دو طرف آنها قرار میگیرد. وجود بار الکتریکی (و در نتیجه ظرفیت تبادل کاتیونی) و وجود خلل و فرج موجود در ساختمان رسهای پیچیده 2:1 منشأ بسیاری از خواص آنها است رسهای2:1:1 به ازای هر یک ورقه اکتاهدرال ، دو ورقه تتراهدرال در دو طرف آنها قرار میگیردو یک ورقه اکتاهدرال درکنار لایه تترا هدرال قرار می گیرد وجود بار الکتریکی (و در نتیجه ظرفیت تبادل کاتیونی) و وجود خلل و فرج موجود در ساختمان رسهای پیچیده 2:1:1 منشأ بسیاری از خواص آنها است – كائولينيت 1- كاني هاي رسي گروه كائولينيت (گروه كانديت) داراي ساختمان ورقه اي هستند كه در هر ورقه از يك رديف (يك سطح) از چهار وجهي هاي سيليسيم دار و يك رديف از هشت وجهي هاي آلومينيوم دار تشكيل شده و به گروه يك به يك (1 : 1 ويا تتراهدر-اكتاهدر، (Te-Oc معروفند 2- كاني كائولينيت كه بخش عمده كائولن (خاك نسوز) را تشكيل مي دهد و هالوزيت از كانيهاي رسي اين گروه هستند. 3- در كاني رسي كائولينيت ضخامت هر ورقه كه شامل ضخامت يك رديف چهار وجهي سيليسيم دار و ضخامت يك رديف هشت وجهي آلومينيوم دار و فضاي بين ورقه اي (فاصله تا لايه بعدي) است، 21 / 7 آنگسترم است. به علت ثابت بودن اين ضخامت ورقه رسي و عدم قدرت جذب يوني، ساختمان اين رسها غير قابل انبساط است. ظرفیت تبادل کاتیونی آن بسیار کم 5-10میلی اکی والان در هر100گرم خاک است. 4- در كاني رسي هالوزيت، كه نوعي كائولينيت- فواصل بين ورقه اي آن ملكولهاي آب وجود دارد. ضخامت هر ورقه (فواصل لايه ها) در رسهاي هالوزيت، در حدود10 آنگسترم است. كاني رسي اسمكتيت كاني هاي رسي گروه اسمكتيت، در هر ورقه ساختماني دو رديف چهار وجهي (از سيليسيم) و يك رديف هشت وجهي (از آلومينيوم) دارند و از اين نظر آنها را رسهاي دو به يك (1:2 ويا Te-Oc-(Te و يا سه لايه اي مي نامند از كانيهاي گروه اسمكتيت به رسهاي نوع مونت موريلونيت (و نوعي از آن به نام بنتونيت) و ساپونيت مي توان اشاره كرد. . ساختمان اين نوع رسها به علت جذب ملكولهاي آب و يا كاتيونها در بين فواصل ورقه اي، قابل اتساع هستند و به اين علت داراي خاصيت تبادل كاتيوني زياد 80-120 میلی اکی والان در هر100گرم خاک است و تغيير حجم قابل توجه اي در اندازه هر ورقه هستند. اندازه هر ورقه در اين نوع رسها از 10 تا 21 آنگسترم متغيير است. ايليت (ميكاهاي آبدار) كانيهاي رسي گروه ايليت به نام شبه ميكاها و يا ميكاهاي آبدار و يا دانه ريز نيز شناخته مي شوتد. داراي ساختمان بلوري شبيه به كاني هاي رسي اسمكتيت (مونت موريلونيت) هستند كه از دو رديف چهار وجهي سيـليـسيم دار و در بـين آنها يـك رديف هشـت وجـهي آلومينيـوم دار هستند (گروه 2:1 و يا Te –Oc –Te) .غیر قابل انبساط بوده که بدلیل اتصال واحهای رس توسط پتاسیم مانع نفوذ آب در درون شبکه می گردد. خاصيت تبادل كاتيوني کم می باشد. ايليت، مانند كاني رسي مونت موريلونيت، در نواحي خشك كه آبشويي بسيار ضعيف و هوازدگي ناقص است و همچنين در خاكهاي قليايي فراوانند. ورميكوليت، كاني رسي ديگري به جز ايليت است كه جزو گروه ميكاهاي آبدار مي باشد. رسهاي ورميكوليت از ساختمان شبكه اي با ورقه هاي متشكل از دو رديف چهار وجهي و يك رديف هشت وجهي ساخته شده (ساختمان شبكه اي 2:1) كه در فواصل بين ورقه اي اين نوع رسها دو رديف ملكولي آب جذب و نگهداري مي شود. -كلريت رسهاي كلريت از تجزيه و تغيير شكل كانيهاي اوليه بخصوص كلينو پيروكسن نوع اوژيت ايجاد مي شوند.از رسهاي فراوان موجود در خاك هستند. ساختمان آنها مركب از دو رديف چهار وجهي است كه بين آنها را يك رديف هشت وجهي اشغال كرده است. رسهاي گروه كلريت از نظر ساختماني شبيه رسهاي ورميكوليت هستند ولي هيدرات منيزيوم در كلريت كاملاً و محكم به شبكه كاني متصل است و بنا بر اين تفاوت كلريت با ورميكوليت در قابليت اتساع كاني ورميكوليت است كه اين ويژگي در كلريت وجود ندارد.
مواد رسی اكسيد ها و هيدروكسيدهاي فلزي (سسكوي اكسيد) اكسيدهاي فلزي تركيبي از اكسيد آهن Fe2O3و هيدروكسيد آنFe(OH)3 و هيدروكسيد آلومينيوم AI(OH)3 است. رسهايي كه از اين تركيبات تشكيل مي شوند داراي فرمول كلي AL2O3 XH2O –– XH2O Fe2O3 هستند.در مناطق گرمسیری مرطوب بیشتر مواد رسی از این نوع می باشند. بدلیل کم بودن بار الکتریکی در این رسها قدرت جذب کاتیونی آنها ازرسهای سیلیکاتی کمتراست.خاصیت شکل پذیری چسبندگی وتبادل کاتیونی آنها کم است وبه خاک خاصیت فیزیکی خوب می دهد کلوئیدهای آلی خاک (هوموس ) درهرخاکی ذرات رسی دارای مقدارقابل ملاحظه ای موادآلی هستند وسیستم کلوئیدی هوموس شبیه رسهای سیلیکاتی است در این کلوئیدها نیز یک هسته مرکزی بابار الکتریکی منفی به وسیله کاتیونهای جذب شده محاصره گردیده است. تفاوت با رسها ی سیلیکاته 1-درهوموس هسته مرکزی اساسا از اتمهای کربن واکسیژن وهیدروژن است ولی در رسها ی سیلیکاته عناصر تشکیل ذهنده بیشتر آلومینیوم وسیلیس واکسیژن هستند. 2-قدرت جذب کاتیونی هوموس به مراتب بیشتر از رسهای سیلیکاتی است 3-مواد هوموسی بلوری نبوده وشکل مشخصی ندارند 4-مواد هوموسی دائما درحال ساخته شدن وازبین رفتن است.برعکس رسهای سیلیکاتی نسبتا پایدار بوده وبا گذشت زمان تغییر چندانی درآنها حاصل نمی شود. منشا بار الکتریکی منفی دررسهای سیلیکاتی 1- بازوهای ظرفیتی تکمیل نشده 2- جانشینی یونی در درون ذره رسی بازوهای ظرفیتی تکمیل نشده این بازوها بیشتر درلبه های خارجی مینرالهای رسی یافت می شوند. نمونه بارز آن وجود رادیکال هیدروکسیل درلبه های خارجی این مینرال هااست.دراین رادیکالها دوظرفیت اتم اکسیژن از یک سو بوسیله الومینیوم وازسوی دیگر بوسیله هیدروژن تکمیل شده است. اگر هیدروژن جداشود یک بازوی آزاد اکسیژن بوجود می اید ومینرال دارای بار منفی می گردد. قسمت اعظم بارمنفی رسهای 1.1 ازاین نوع حاصل میشوند.
جانشینی یونی در درون ذره رسی
طریق دیگری که بوسیله آن ذره رسی دارای بار الکتریکی منفی میگردد جانشین شدن یونی باظرفیت کمتر بجای یونی با ظرفیت بیشتر است. مثل جانشین شدن منیزیم دوظرفیتی به جای الومینیوم سه ظرفیتی که تعادل الکتریکی بهم خورده وذره دارای بامنفی می گردد. (مانند مونت موریلونایت ) یا جایگزینی الومینیوم به جای سیلیس چهار ظرفیتی در رسهای بیدلایت وایلایت قسمت اعظم بارمنفی رسهای 2.1 ازاین نوع حاصل میشوند.
رسها وتبادل یونی درخاک |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
تبادل کاتيوني |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| تبادل في مابين يک کاتيون از محلول خاک با کاتيوني در سطح مواد مبادله کننده فعال را تبادل کاتيوني مي گويند. اگر چه مواد خاک به درجات مختلف در ايجاد نقاط تبادل کاتيوني نقش دارند اما اين خصوصيت در غالب خاکها در بخش رس و مواد آلي آنها متمرکز است. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ماهيت تبادل کاتيوني : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| فعل و انفعالات کاتيوني در خاکها عمدتاً در مجاورت سطوح کلوئيدهاي رسي و ذرات هوموس يا ميسل ها صورت مي گيرد . هر ميسل ممکن است از هزاران نقطه يا بار الکتريکي منفي تشکيل شده باشد که با جذب کاتيون ها خنثي مي گردد. بارهاي منفي در سطح ميسل ها در خطوط مرزي متمرکز گشته و داراي حداکثر قدرت جذب کاتيوني مي باشند. جذب کاتيون ها موجب خنثي شدن اين بارهاي منفي مي گردد. کاتيون هاي تبادلي به علت هيدراته بودن و کشيده شدن از طريق مولکول هاي آب دائماً در اطراف نقاط تبادلي در حال دوران يا حرکت رفت و برگشت مي باشند. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
پديده تبادل کاتيون در کلوئيدها |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| با توجه به خاصيت اسيدي ضعيف رس و هوموس و در نتيجه جذب کاتيونهاي فلزي به وسيله اين مواد، مطالعه در پدیده قابليت تبادل يون درخاک آغاز گرديد که در آن به رس ها در برقراري چنين پديده اي بيشتر تکيه مي شود. اسيدهاي ضعيف مزبور محل مناسبي براي استقرار کاتيون ها محسوب مي گردند و معمولاً از آنها به صورت رس با يون+H يا هوموس با يون+H ياد مي شود. بدين ترتيب کاتيون هايي مانند +ca2 رس، +ca2 و +K هوموس و+K هوموس در آيند. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| امروزه بسياري از مؤلفين نظريه فوق را تنها دليل پديده تبادل يون نمي دانند. بلکه ضمن تشريح بيشتر خاصيت اسيدي هوموس ، ساختمان فيزيکي رس و قابليت نفوذ يون هاي خارجي را در آن برقراري پديده مزبور دخالت مي دهند. اگر اطلاق اسيد ضعيف در مورد رس قابل بحث است، هوموس (به ويژه اسيدهاي هوميک) مي تواند به عنوان يک اسيد واقعي به شمار آيد که از آن املاح مختلف در خاک تشکيل مي شود. ترکيب هيدروکربنه مواد آلي در PH هاي مختلف مي تواند از خود يون H آزاد کند و آن را در معرض تبادل يونهاي مثبت ديگر قرار دهد. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ظرفيت تبادل کاتيون خاک (cation exchange capcity) |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ظرفيت تبادل کاتيون خاک (C.E.C) عبارت از حداکثر مقدار کاتيوني است که وزن معيني از خاک قادر است در خود جذب يا نگهداري نمايد. اين ظرفيت را بر حسب ميلي اکي والان در يک صد گرم خاک خشک نشان مي دهند. با توجه به آنچه که در جانشيني کاتيون ها به جاي يون H+ در کلوئيدهاي رس و هوموس گفته شد، اگر اين ظرفيت براي خاک معيني T ميلي اکي والان باشد و در موقعيت معيني S ميلي اکي والان کاتيون در جذب 100 گرم خاک خشک قرار داشته باشد، تفاضل S,T يعني (T – S) مصرف مقدار هيدروژن موجود در جذب کلوئيدهاي همان وزن خاک خواهد بود. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| انواع و مقادير کاتيون هاي تبادلي : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| هواديدگي کانيها منبع طبيعي کاتيونهاي تبادلي خاک است. هر قدر ميزان کاتيون حاصل از هوا ديدگي بيشتر باشد بالطبع قانون اثر جرمها امکان جذب آن کاتيون ها بيشتر است. به طور کلي نوع و مقدار کاتيون هاي تبادلي عملاً تابعي است از) ظرفيت و شعاع کاتيون هيدراته )کاتيونهايي که داراي ظرفيت بالاتر مي باشند با نيروي زيادتري نسبت به کاتيون هاي داراي ظرفبيت پايين تر جذب مي گردند و در ظرفيت مساوي کاتيوني که شعاع آب هيدراته کمتر است به علت نزديکي بيشتر به سطح ميسل با نيروي بيشتر جذب مي گردد. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
تبادل آنيوني : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| کلاً گياهان همانقدر که کاتيون جذب مي کنند آنيون هم جذب مي کنند. قابليت استفاده آنيون عمده نيترات، سولفات و فسفات توسط گياه تا حد زيادي بستگي به معدني شدن مواد آلي خاک دارد. بر روي هم دو آنيون فسفات و سولفات از آنيون هاي معدني هستند که غالباً در تبادل خاکها شرکت دارند. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| منشأ ظرفبيت تبادل آنيوني : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نقاطي که تبادل آنيوني انجام مي دهند در اثر جذب هيدروژن يا پروتون به وسيله هيدروکسيل هاي سطح رس به وجود مي آيند. گيبسايت يک رس اکسيدي مي باشد که از يک آلومينيوم که به وسيله شش يون هيدروکسيل احاطه شده تشکيل گرديده است. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| اهميت تبادل آنيوني : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| هر چه واکنش خاک قليايي تر شود يا به عبارتي PH خاک بالاتر رود ظرفيت تبادل کاتيوني خاک افزايش مي يابد و برعکس هر چه واکنش خاک پايين تر رود ظرفيت تبادل آنيوني افزوده مي گردد. اگر چه تعداد کمي از افق هاي خاکها داراي بار مثبت مي باشند ولي از آن جهت که بسياري از عکس العمل هاي مربوط به خاک و گياه در جهت عکس مي باشد. به طور خلاصه مي توان موارد زير را در مورد خاکهايي که داراي بارالکتريکي مثبت مي باشند ذکر نمود. بازهای تبادلی ( T.E.B=S) هیدروژن تبادلی ( Exch.H) مقدارب از ظرفیت تبادلی خاک نیز دراختیار یونهای H است که از تفاضل ظرفیت تبادل کاتیونی خاک ومجموع بازهای تبادلی به دست می آید. H= T-S یا =CEC-T.E.B Exch.H) درصد اشباع بازی B.S.P=V هرگاه نسبت بازهای تبادلی را در عدد100 ضرب کنیم حاصل را درصد اشباع بازی می گوئیم درصد اشباع بازی خاکهای قلیایی وآهکی بسیار بالا است.ولی درخاکهای اسیدی هیدروژن تبادلی خاک زیاداست. درصد اشباع بازی خاکهای مناطق خشک کلا بالا است V=S/T×100 یا B.S.P=TEB/CEC×100 |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| واکنش خاک PH |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| منظور از واکنش خاک اسيدي خنثي يا قليا بودن آن است. اين حالات در نتيجه واکنش هاي شيميايي و بيو شيميايي انجام شده در خاک تعيين مي گردد. واکنش خاک يکي از عواملي است که در رشد گياه و فعاليت موجودات زنده ريز خاک تأثير زياد دارد. لذا با تعيين واکنش خاک مي توان تا حدودي وضعيت رشد گياه را پيش بيني نمود. چنانچه واکنش خاک به شدت اسيدي باشد مي توان نتظار کمبود برخي عناصر غذايي گياه نظير فسفر، کلسيم ، منيزيوم و موليبدن را داشت . در اين شرايط احتمال کمبود عناصري مانند روي، منگنز و آهن نمي رود. برعکس ممکنست زيادي برخي از آنها نظير روي و منگنز و همچنين آلومينيوم سبب بروز مسموميت در گياه شود. در حالتي که واکنش خاک قليايي باشد احتمالاَ کمبود فسفر، آهن و روي در گياه رخ داده ولي مشکلي از نظر تأمين کلسيم، منيزيوم و موليبدن آن نخواهد بود. حالات خنثي تا کمي اسيدي بهترين حالت واکنش خاک از نظر تأمين عناصر غذايي گياه مي باشد. واکنش خاک با معيار PH سنجيده مي شود. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| تعريف PH و طرز اندازه گيري آن : |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| در يک ليتر آب خالص در حرارت 25 درجه سانتي گراد واکنش زير صورت گرفته و مقدار بسيار کمي يعني در حدود 10-7 يون هيدروژن و همچنين مقداري نيز يون هيدروکسيل توليد مي شود : H2O —> H+ + OH- چنانچه مي دانيم يون هيدروژن عامل اسيدي و يون هيدروکسيل عامل قليايي است. تجربه نشان داده است که در آب خالص ، غلظت يون هيدروکسيل عامل قليايي است. تجربه نشان داده است که در آب خالص، غلظت يون هيدروژن و يون هيدروکسيل مساوي بوده و لذا اصطلاحاً گفته مي شود که آب مايعي خنثي است. چنانچه برخي شرايط منجر به ازديا غلظت يون هيدروژن در محلولها شود، گفته مي شود واکنش محلول اسيدي است. چون غلظت يون هيدروژن در محلول هاي بيولوژيکي بسيار کم است به جاي غلظت از لگاريتم عکس آن استفاده شده و آن را اصطلاحاً PH مي نامند. بنابراين
|
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| بنابراين براي آب خالص مطابق رابطه مي توان نوشت :
به عبارت ديگر PH آب خالص 7 مي باشد. از آنجا که حاصلضرب غلظت يون هيدروژن در غلظت هيدروکسيل براي محلول هاي آبي رقيق، ثابت و برابر 10-14 مي باشد. بنابراين : (H+) (OH- ) = بايد توجه داشت که معيار PH براي محلول هاي دقيق آبي طراحي گرديده است. محلول هاي داراي PH کمتر از 7 را اسيدي و محلول هاي داراي PH بيش از 7/1 قليايي مي نامند. |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسي خاک هاي ايران از نقطه نظر PH | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
pH خاک هاي فلات مرکزي ايران در اکثر موارد بيش از 7 است و علت آن وجود کربنات کلسيم، سولفات کلسيم و املاح شور و سديمي مي باشد. در بعضي از خاک هاي غني از سديم و کربناتهاي محلول، PH خاک از 9 نيز تجاوز نموده و به 7/9 و حتي بيشتر مي رسد مثلاً خاک غني از سديم ، PH خاک تا 10 افزايش مي يابد. PH حداکثر خاک هاي فلات مرکزي ايران بين 7 تا 5/8 در نوسان است. در خاک هاي جنگلي شمال PH خاک اسيدي بوده و حتي به 2/4 کاهش مي يابد. عامل اسيدي شدن در اين مناطق نزولات آسماني، وجود ماسه سنگها و شنها است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصلاح خاک هاي آهکي از نقطه نظر کاهش PH: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
همانطور که مي دانيم جذب تعداد زيادي از عناصر معدني در خاک هاي آهکي به کندي انجام مي گيرد در بين اين عناصر مي توان آهن، فسفر ، روي، کبالت ، پتاس و غيره را نام برد. در خاک هاي آهکي ايران مسئله کمبود و عناصر کمياب در حقيقت مطرح نيست زيرا اين عناصر در خاک هستند و حتي به مقدار زياد ولي به علت وجود آهک و يون کلسيم فراوان، جذب عناصر کم مصرف با مشکلات فراوان انجام مي گيرد. براي اصلاح و بهبود خاک هاي آهکي روش و متدهاي زيادي وجود ندارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسيديته حقيقي – اسيديته کل : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در خاک دو نوع اسيديته تشخيص داده مي شود: اسيديته حقيقي که آنرا اسيديته لحظه اي (actual acidity) و در واقع همان مفهومي است که تاکنون در مورد PH خاک گفته شد و وقتي از PH به طور کلي نام برده مي شود، منظور اين اسيديته است. بنابراين اسيديته حقيقي خاک نمايانگر غلظت يونهاي هيدروژن آزاد در محلول خاک مي باشد. خاک اسيدي داراي PH کمتر از 7، خاک خنثي داراي PH مساوي 7 و بالاخره خاک قليا داراي PH بيشتر از 7 اسيديته کل در واقع بيان کننده توانايي ضمني خاک در دارا بودن خاصيت اسيدي بيشتر از اسيدتيه حقيقي است به همين جهت آنرا اسيديته پتانسيل (potential acidity) نيز مي نامند. در مفهوم اسيديته کل، يون هاي +H قابل تبادل موجود در خاک که قابل جابه جا شدن به وسيله کاتيونها مي باشند، در نظر گرفته مي شود و اندازه گيري آنهم با تعيين مقدار کاتيون هاي فلزي که جاي هيدروژن قابل تبادل را مي گيرند، امکان پذير است. به طور کلي در ميان واحدها و ترکيبات عمده تشکيل دهنده خاک، عده اي به عنوان عوامل اسيدي و عده اي ديگر در نقش عوامل قليايي عمل مي کنند. از دسته اول رس و هوموس را مي توان نام برد. که همانند يک اسيد ضعيف (اسيدوئيد) اهميت فراوان در خواص فيزيکوشيميايي خاک دارند، در صورتي که آهک و ترکيبات حاصل از آن که در اغلب خاکها کم و بيش يافت مي شود،به عنوان يک عامل قليايي و خنثي کننده ترکيبات اسيدي به حساب مي آيد و بالا فرد در ميان کلوئيدها، هيدروکسيد آهن که از آن به عنوان کلوئيد با خاصيت باز ضعيف (بازوئيد) ياد شده، در دسته اخير قرار مي گيرند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تغييرات PH خاک : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دامنه تغييرات PH در خاک هاي طبيعي موجود، معمولاً بين حداقل 3 تا 5/3 و حداکثر 11 تا 12 قرار دارد. PH حداقل در خاک هاي باتلاقي و خاک هاي حاوي مقادير قابل ملاحظه سولفات آلومينيوم و PH حداکثر در خاک هاي قليايي مناطق خشک و حاوي مقادير زياد کربنات سديم اتفاق مي افتد. در شرايط يکنواخت مواد اوليه تشکيل دهنده خاک و ساير مشخصات فيزيکوشيميايي يکسان معمولاً هر قدر شستشو در خاکي بيشتر صورت گيرد، به دليل مهاجرت کاتيونها و عوامل قليايي، PH خاک تنزل مي يابد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اثرات مصرف کودهاي مختلف و ميکروارگانيسم ها روي PH | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مصرف کودهاي مختلف در خاک هاي زير کشت، تغييراتي در PH ايجاد مي کند، معمولاً کودهايي از نوع آمونياکي، سولفات، کلرور پتاسيم، سوپر فسفات ، گوگرد ، اوره و خون خشک موجب تنزل PH خاک مي شود، در حالي که کودهاي ديگر مانند سيا ناميد، اسکوري، نيتراتهاي سديم و کلسيم و کود دامي، PH خاک را بالا مي برند. تأثير فعاليت ميکروارگانيسم ها در عمل هوموسي شدن بقاياي آلي تأثير دارند، خواه ناخواه در PH خاک تأثير مي گذارند، چرا که محصول نهايي اين فعاليت در هر شرايط ، نوع مشخص از هوموس است که PH آن با نوع ديگر تفاوت دارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
PH و حاصلخيزي خاک : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
PH را نبايد به تنهايي عامل مستقل براي تعيين حاصلخيزي خاک دانست بلکه، PH معمولي از عوامل مختلف شيميايي است که به عنوان يک معيار قابل اندازه گيري نمايانگر چگونگي تلفيق عوامل مزبور است. در ذکر بهترين رقم PH همواره بايد شرايط ويژه هر منطقه از جمله منابع آب و خاک، آب و هوا و گياهان کشت شده، مورد توجه قرار گيرند. در يک حالت کلي مي توان گفت که اغلب گياهان براي رشد و بازدهي مطلوب، PH حدود خنثي زا مي طلبند. بعضي از گياهان مانند يونجه و چغندر PH کمي قليايي را ترجيح مي دهند (بين 7 تا 5/7 ) و بعضي ديگر مانند سيب زميني و يولاف در PH کمي اسيدي بهتر رشد مي کنند ( بين 5/5 تا 5/6) PO4-3 , HPO4-2 , H2 PO4– صورت هاي مختلف اين آنيون مي باشند که به ترتيب از PH کمتر از 4 تا بالاتر از 9 در خاک ظاهر مي شوند. بهترين شرايط جذب فسفر در خاک براي گياهان 6 تا 7 و براي پتاسيم و گوگرد بالاتر از 6 است و براي ازت 6 تا 5/7 است. اگر PH به عنوان تنها وسيله ارزيابي در اختيار باشد در يک حالت کلي جدول استفاده از اراضي را مي توان به شرح زير ارائه نمود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عوامل مؤثر در PH خاک :
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در شکل رابطه تقريبي بين PH خاک و قابليت استفاده عناصر غذايي گياه را نشان مي دهد. فعاليت قارچها، باکتريها و اکتينوميست ها نيز در اين شکل نشان داده شده است. براي اصلاح خاک هاي اسيدي که PH آنها کمتر از حد مطلوب باشد مي توان سنگ آهک (کربنات کلسيم) به آنها اضافه نمود. اين ماده طبق واکنش زير خاک عکس العمل نموده سبب اشباع نسبي کلوئيدها با کليسيم مي شود.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چون گاز کربنيک فرار بوده از خاک خارج مي شود، واکنش به طرف راست رفته و سبب بالارفتن درصد اشباع بازي خاک و نهايتاً بالارفتن PH مي گردد. چنانچه سنگ آهک به مقدار کافي و به طرز صحيحي مصرف شده و افزودن آن به خاک به فواصل مناسب تکرار شود مي توان PH خاک مزرعه را در حد مطلوبي نگه داشت. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
به جاي اسيد سولفوريک مي توان از گوگرد عنصري استفاده نمد. اين مبدأ در شرايط مناسب خاک توسط موجودات زنده زير خاک اکسيد شده به اسيد سولفوريک تبديل مي شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خواص بيولوژيکي خاکها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در جوار ترکيبات معدني اوليه و ثانوي، خاک ها به مقدار کم و بيش حاوي مواد آلي خام و پوسيده با منشأ گياهي و جانوري اند. بقايا آلي با ترکيبات شيميايي مختلفي که دارند مواد غذايي حياتي موجودات زنده ذره بيني و غيره ذره بيني خاک را تشکيل مي دهند. معمولاً براي مجموعه ارگانيسم هاي زنده گياهي و جانوري خاک اصطلاح ادافون (Edaphon) به کار مي رود. از آنها گروههايي که منشأ گياهي دارند تحت عنوان فلورا (flora) و گروه هاي ديگر با منشأ جانوري تحت نام فاوانا (fauna) خوانده مي شود. ارگانيسم هاي مختلف زمين با فعاليت هاي حياتي خود معروف به فعاليت هاي بيولوژيکي دائم در محيط خود تغييراتي ايجاد مي کنند که نه تنها به تشکيل و تکامل خاک کمک مي نمايند،بلکه روي حاصلخيزي خاک نيز اثرات با ارزشي بر جاي مي گذارند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عوامل مؤثر در فعاليت ميکروارگانيسم ها: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الف) عمق خاک و تهويه : فعاليت بيولوژيکي خاک توسط تک سلول هاي هوازي صورت مي گيرد. فقط مقدار کمي از اين اعمال را، ميکرو ارگانيسم هاي غيرهوازي که اغلب در اعماق و لايه هاي زيرين سکونت دارند، انجام مي دهند. ميکروبهاي هوازي در لايه هاي فوقاني خاک ، جايي که هوموس و مواد آلي متجمع اند و نيز مقدار اکسيژن بيشتر از اعمال زيرين است، حداکثر نشانه هاي فعاليت را از خود بروز مي دهند | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
PH و مقدار کربنات : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گروه هاي مختلف ميکروارگانيسمي با وجود تأثير مستقيمي که خود روي واکنش خاک دارند، محتاج به محيط هاي واکنشي متفاوت نيز مي باشند. مثلاً در حالي که باکتري ها به اسيدتيه خاک تا حدي حساسيت نشان مي دهند قارچ ها اکثراً آن را به خوبي تحمل مي کنند. به طور کلي محدوده نقطه خنثي 2/7 – 8/6 مساعدترين شرايط واکنشي براي زندگي ميکروارگانيسم ها را دارد ولي عملاً براي زندگي تک تک آنها امروزه اپتيم درجه PH مشخص گشته است. چنانچه براي باکتريها بين PH 6 الي 8 ، براي آکتينوميست ها 5/6 تا 5/7 براي قارچها کمتر از هر دو يعني 4 تا 6 مي باشد. از اين نظر جمعيت ميکروبي خاک هاي اسيدي را اکثراً قارچ ها و خاک هاي خنثي تا قليايي ضعيف را باکتري ها و آکتينوميست ها تشکيل مي دهند. باکتريها مواد نيترات، دوستدارنده محيط خنثي هستند و در خاک هاي اسيدي فعاليتي نداشته يا فعاليت جزئي دارند. هـ) مواد آلي و هوموس : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
انواع ميکروارگانيسم هاي موجود در خاک : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جدول زير تعداد ميکروارگانيزمها در لايه هاي سطحي خاک يعني قسمتي از محيط زندگي که به مقادير کافي مواد غذايي، هوا، آب و حرارت در اختيار آنها قرار مي دهد، به مراتب بيشتر از قسمت هاي زيرين يک پروفيل است. در PH پايين از 7/5 فعاليت عادي خود را ميکروارگانيزمها از دست مي دهند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سنجش وضع موجودات خاک مي تواند بررسي کلي فعاليت هاي حياتي آنها باشد. امروزه با 3 روش مختلف مي توان فعاليت بيولوژيکي خاک را به راحتي ارزيابي نمود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الف) روش شمارش ارگانيسم ها در وزن مشخصي از خاک در زير ميکروسکوپ هاي قوي | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الف) باکتريها : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باکتريهاي خاک، موجودات تک سلولي با منشأ گياهي اند که داراي ابعاد خيلي ريز ميکروسکوپي بوده (1-10 ميکرون) و از اين نظر با ذرات رسي قابل مقايسه اند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هوازي ها : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهمترين باکتري هاي خاک اکثراً هوازي اند که براي تنفس خود شديداً به اکسيژن آزاد محتاج بوده و بدون اکسيژن زندگي آنها غيرممکن است. لايه هاي فوقاني خاک هاي زراعي که در حالت طبيعي داراي تهويه بهتر از لايه هاي زيرين اند، براي زندگي اين گروه مناسب تر است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ب) آکتينوميست ها : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اين گروه از جانوران را مي توان از نظر ساختمان و وضع زندگي، حد واسط باکتريها و قارچها دانست. توقعات آنها نسبت به شرايط محيط زندگي با ساير موجودات ذره بيني تا حدودي تفاوت دارد، به طوري که PH مناسب براي آنها حدود 5/7 بوده و به همين دليل فعاليت آنها در خاک هاي آهکي رطوبتي شديدتر است. آکتينوميست ها اکثراً هوازي اند و در تشکيل هوموس خاک نيز وظايفي به عهده مي گيرند. پس از بارندگي کوتاه مدت و هواي مرطوب گرم و در برخي از خاک هاي زراعي مي توان از بوي مخصوصي (بوي تازگي ) که از خاک ها متصاعد مي گردد، به وجود آکتينو ميست ها پي برد. از ويژگيهاي موجودات مزبور داشتن استعداد آنتي بيوتيک سازي است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ت) قارچها : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قارچ هاي ذره بيني خاک، از نوع هتروتروفند که فعاليت زندگي خود را به وسيله ميسل ها نمايان مي سازد. تکثير آنها به وسيله توليد اسپور (spore) است و با افزايش مواد آلي مخصوصاً ازت در محيط سريعاً بر تعداد آنها افزوده مي شود تعداد قارچها در خاک هاي زراعي حاصلخيز معمولاً از باکتريها و آکتينوميست ها کمتر و بسته به فصول مختلف سال واکنش محيط متفاوت است. معمولاً ماکزيمم تعداد آنها در بهار و پاييزمشاهده مي گردد. اکثر قارچها به خشکي مقاوم بوده و همچنين مي توانند فعاليت هاي خود را در شرايط اسيدي نيز به طور کامل انجام دهند. تعداد آنها در مجموع در خاک هاي مناطق مرطوب به مراتب بيش از خاک هاي نواحي خشک و نيمه خشک است. از قارچها مخصوصاً بازيدوميست ها به ليگنين اعضاي گياهي بقايا حمله کرده و پس از متلاشي کردن ديواره هاي سلولي مقاوم، امکان تجزيه سلولز و امثال آنرا، براي ساير ميکروارگانيسم ها فراهم مي سازد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ج) آلگها يا جلبک ها : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آلگها با داشتن سبزينه (کلروفيل) قادر به فتوسنتز بوده و از گروه اتوتروف مي باشند . تعداد آنها در زمين با باکتريها و قارچها ناچيز بوده و از نظر وظايف نيز کم اهميت ترند. در زراعت برنج و در خاک هاي نواحي گرم و مرطوب، بعضي از انواع آلگها قادر به تثبيت ازت هوا مي باشند (زندگي آلگها در محيط مرطوب ، فراهم تر است) داشتن استعداد جذب ازت درخاک هاي کويري به آنها نسبت داده شده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ماکروارگانيسم هاي خاک | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهمترين جانوران خاک را که تا حدودي در تشکيل، تکامل و تحول خاک مؤثرند. کرمهاي خاکي ، حلزون ها، نماتدها، سوسک ها و آبدوزک ها، مورچه ها و حشرات مختلف و امثال آنها تشکيل مي دهند. گروهي از آنها، آفت گياهان و حيوانات بوده و برخي نيز مانند کرمهاي خاکي و حلزون ها اهميت زراعي دارند. تعداد آنها مانند ميکروفلورا، در لايه هاي يک پروفيل و خاک هاي داراي تيپ و نوع مختلف متغير است. خاک هاي محتوي مواد آلي و بقاياي گياهي فراوان براي زندگي ماکروارگانيسم ها محيط مناسبي به شمار مي آيند فعاليت ميکروارگانيسم هاي زمين، با اعمال تحرکي ، نقل و انتقال مواد و ايجاد فضاها و کانال هاي طويل و خالي به قطرهاي مختلف، به ظهوري مي رسد. ديواره هاي دروني اين فضاها، با ترشحات و مواد دفع شده ماکروارگانيسمي آغشته شده و با وجود ساير شرايط مناسب (تهويه و نفوذ آب و هوا)محيط زندگي ايده آلي براي ميکروبها محسوب مي شوند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رابطه عمليات زراعي انسان ها و فعاليت بيولوژيکي خاکها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اجراي عمليات متنوع زراعي بر روي خاک ، با ايجاد تغييرات شديد در شرايط محيطي ارگانيسم هاي خاک همراه بوده و هر تغييري در مسير بهره برداري زراعي از خاک، موجب به هم خوردن تعادل کمي و کيفي موجودات زنده خاک مي شود. مثلاً تبديل جنگل به موقع زمين هاي زراعي، هميشه با کم شدن ارگانيسم هاي تجزيه کننده لينگين چوب و نيز کاهش تعداد موجودات پرتوقع براي تهويه خاک و حرارت مواجه است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عمليات هاي زير، موجب تشديد فعاليت هاي بيولوژيکي مي شوند: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1) شخم و تسطيح در عمق، زمان و تکرار مناسب | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
6) اجتناب از آيش گذاشتن زمين و فراهم نمودن محيط سبز دائمي با گياهان مناسب | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عمليات زير فعاليت هاي بيولوژيکي را کم مي کند: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1) عمليات به موقع، حساب نشده و بيش از نياز شخم و تسطيح | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خاک هاي شور و قليايي و درجه بندي آنها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وجود املاح در خاک از حد معيني که تجاوز نمايد موجبات محدوديات رشد گياهان درخاک فراهم مي گردد. عليهذا اين گونه خاک هاي بايستي به عنوان خاک هاي شور از ساير خاک هاي بدون عارضه شوري در تهيه نقشه هاي خاکي مجزا گردد. با در نظر گرفتن درجه شوري
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
• در بررسي خاک هاي شور و قليايي لازم است PH خاک نيز اندازه گيري شو. در اغلب خاک هايي که PH آنها بيشتر از 9 است حکايت از وجود سديم قابل تعويض زياد مي نمايد. چنانچه اين گونه خاک ها از طريق آبياري شستشوي حاصل نمايد معدني هاي رس آنها تورم حاصل کرده و ذرات رس به صورت پراکنده در مي آيند ولي چنانچه Ph خاک حدود 9-5/8 باشد به معني اين است که اين گونه خاک هاي محتوي ژيپس نيز مي باشد لذا شستشوي حاصل نمايد معدني هاي رس آنها تورم حاصل کرده و ذرات رس به صورت پراکنده در مي آيند ولي چنانچه PH خاک حدود 9-5/8 باشد به معني اين است که اين گونه خاک هاي محتوي ژيپس نيز مي باشد لذا شستشوي اين خاک ها به علت تعويض يون هاي دو ظرفيتي کلسيم به سديم بدون خطر است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خاک هاي شور : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در اين گونه خاک ها نمک موجود در حدي است که رشد اغلب گياهان به مخاطره مي افتد. مقدار هدايت الکتريکي Ec خاک هاي شور از 4 ميلي موس بيشتر و درصد سديم قابل تعويض آن (E.s.p) کمتر از 15 درصد و PH آن نيز معمولاً از 5/8 کمتر مي باشد. نمک موجود در اين گونه خاک هاي از نوع نمک هاي خنثي از قبيل کلريد و سولفاتهاي سديم – کلسيم و منيزيم است. به لحاظ اينکه نمک هاي موجود در خاک هاي شور به صورت آزاد وجود دارند، حالتي فلوکولاسيون به خاک داده و لذا قابليت نفوذ پذيري در مقابل آب و هوا نامطلوب نيست. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خاک هاي قليايي: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در اين گونه خاکها سديم قابل تعويض خيلي زياد و برعکس نمک محلول آن کم مي باشد. هدايت الکتريکي (E.c) خاک هاي قليايي کمتر از 4 ميلي موس و سديم قابل تعويض (E.S.p) آن بيشتر از 15 درصد است. مقدار PH اين خاکها بيشتر از 5/8 مي تواند تا 10 هم برسد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خاک هاي شور و قليايي : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در اراضي شور و قليايي مقدار سديم آزاد (سديم محلول) و سديم قابل تعويض زياد مي باشد. به همين مناسبت EC آنها بيشتر از 4 ميلي موس و ESP آنها نيز بالاتر از 15 درصد است. مقدار PH در اين خاک ها بالاي 5/8 و چنانچه محتوي ژيپس باشد PH آن پايين تر از 2/8 خواهد بود. اگر ژيپس در خاک ها وجود داشته باشد ضمن آبياري به لحاظ تعويض يون هاي کلسيم با سديم وضع فيزيکي آن مناسبتر مي شود، در غير اين صورت يعني فقدان ژيپس بر اثر شستشوي خاک PH بالا رفته کلوئيد موجود در خاک ديپرس شده و ضريب آبگذري و نفوذ پذيري خاک کاهش مي يابد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصلاح خاک هاي شور : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آنچه در اصلاح خاک هاي شوري مدنظر است و در اولويت قرار دارد خارج کردن املاح محلول زائد موجود در افق هاي سطحي خاک است. اصول اصلاحي اين خاک ها مختصراً شامل برطرف کردن شوري خاک و برقراري تعادل ميان رطوبت و املاح موجود در خاک است. براي احياء خاک هاي شور و سديمي از روش هاي مختلفي استفاده مي شود که براي ثمربخشي بيشتر درصورت امکان بايد توأماً به کار برده شوند. اين روش ها عبارتند از : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طبقه بندي آب هاي آبياري : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آب هاي آبياري را بر اساس دو عامل شوري (EC) و قليائيت (S.A.R) به چهار طبقه به شرح زير تقسيم مي کنند: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طبقه بندي آب هاي آبياري بر اساس قليائيت (S.A.R) : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
S1 – سديم کم – قابل استفاده براي آبياري غالب خاک ها، بدون ترس از بروز خطر قليايي شدن . البته برخي نباتات حساس به سديم نظير درختان ميوه هسته دار مانند زردآلو، آلو، گيلاس، بادام ممکنست نسبت به جذب سديم اضافي حساسيت نشان دهد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اثرات سوء خاک ها ی شور و سديک بر روي رشد نباتات : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
غلظت زياد املاح خنثي از قبيل کلرورسديم و سولفات سديم باعث مي گردد که فشار اسمزي محلول در خاک از فشار اسمزي سلول هاي ريشه نباتات بيشتر شود و در نتيجه نبات نتواند آب مورد احتياج خود را از خاک جذب نمايد. علاوه بر آن نقطه پژمردگي خاک نيز در اثر وجود املاح افزايش مي يابد، بنابراين خاک ميزان کمتري آب در اختيار گياه قرار مي دهد. اثر سوء املاح حتي در موقعي که غلظت آنها در خاک زياد نباشد نيز وجود دارد. ورود يون هاي غذايي به داخل سلول هاي ريشه هاي موئين تحت تأثير نوع و غلظت يون هاي ديگر موجود در محيط مي باشد. بنابراين املاح موجود در خاک ممکن است سبب اختلالاتي در تغذيه نباتات گردند و در نتيجه گياهان نتوانند يون هاي غذايي مورد نياز خود را جذب نمايند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علل شور شدن خاک ها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
صرف نظر از مبدأ شوري خاک که اوليه باشد يا ثانويه، عواملي که موجب شور شدن خاک ها مي شود به طور کلي عبارتند از : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آلودگي خاک : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در نتيجه زندگي و فعاليت انسان بر روي کره زمين فضولات و مواد دفعي حاصل مي گردد که نهايتاً وارد آب، خاک و هوا مي گردد. تا هنگامي که جمعيت کره زمين به خصوص تراکم جمعيت کمبود اين فضولات و مواد دفعي مشکل چنداني را تشکيل نداده و لذا توجه زيادي نيز به عوارض آن نمي شد. ازدياد روز افزون جمعيت و بخصوص تراکم آن در شهرهاي بزرگ و مراکز صنعتي و همچنين ساخت و استفاده از مواد شيميايي متعددي که قبلاً در طبيعت وجود نداشته ، سبب بروز مشکلات عديده اي از نظر آلودگي محيط زيست گرديده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عناصر سمي | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سميت عناصري از قبيل آرسنيک، کادميوم، جيوه و سرب کاملاً شناخته شده در صورتي که از طريق خاک وارد بافت گياهان شوند سبب مسموميت حيوانات و يا انسان شده و يا عوارض و بيماري هاي نامطلوب را باعث مي گردند. رنگ هاي مختلف، پودرهاي لباسشويي، مواد پلاستيکي و برخي سموم کشاورزي و بنزين حاوي اين عناصر بوده و ازدياد مصرف روز افزون آنها توسط بشر سبب تجمع اين عناصر در خاک مي گردد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرسايش خاک و کنترل آن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرسايش خاک عبارتست از انتقال خاک توسط عواملي نظير آب و باد. شايد هيچ پديده ديگري مخرب تر از فرسايش را نتوان در خاک هاي دنيا نام برد. اين عمل منجر به از دست رفتن آب و عناصر غذايي خاک گرديده و از همه بدتر اينکه خود خاک را از بين مي برد. خاک فرسايش يافته از يک محل به محل ديگر منتقل شده و درآنجا نيز سبب تخريب مزارع و پرشدن قلاتها گرديده و مواد محلول آن نظير کودهاي شيميايي و علف کشها و غيره نيز نهايتاً سبب آلوده کردن آبها مي شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرسايش آبي : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آب باران پس از رسيدن به سطح زمين قسمتي وارد خاک مي شود و قسمت ديگر در سطح خاک به صورت هرز آب جاري مي گردد. البته قسمتي نيز تبخير مي شود. همين هرز آب سبب فرسايش خاک و در صورت زياد بودن مقدار آن باعث جاري شدن سيل مي گردد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرسايش بادي : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باد نيز قدرت فرسايندگي و حمل کنندگي فوق العاده دارد و لذا مي تواند عامل مهم فرسايش به خصوص در مناطق خشک باشد. مضرات فرسايش بادي : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عوامل مؤثر در فرسايش بادي : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الف) باد : سرعت باد و نحوه تلاطمي که در هوا ايجاد مي کند مسلماً در مقدار فرسايش بادي مؤثر است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حاصلخيزي خاک | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رشد گياه و عوامل مؤثر در آن : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ترکيب اتمسفر : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گاز کربنيک براي انجام عمل فتوسنتز گياهان لازمست . غلظت اين گاز در اتمسفر حدود 03/0 درصد است. آزمايشات نشان داده اند که به طور کلي غلظت هاي تا چند برابر اين مقدار مي تواند اثر مثبت بر رشد گياه داشته باشند. با کنترل غلظت گاز کربنيک در گلخانه مي توان محصول برخي گياهان را به طور قابل ملاحظه اي افزايش داد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
موجودات زنده : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منظور از موجودات زنده در اين بخش، وجود عوامل بيماري زايي است که در فصل خواص بيولوژيکي درباره آن صحبت شد. اين گونه عوامل بيماري زا مسلماً مي تواند محدوديت زيادي در رشد گياه ايجاد کنند. از طرف ديگر وجود موجودات زنده ريزي که سبب تثبيت ازت و يا بيشتر قابل استفاده شدن فسفر مي شود طبعاً به رشد گياه کمک مي کنند. حشرات وآفات مختلف نيز مي توانند با حمله به گياه مانعي در راه رسيدن به حداکثر رشد گياه ايجاد کنند. وجود علف هاي هرز يا در مزرعه مي تواند با رقابت بر مواد غذايي و آب محدوديت هايي را در رشد گياه سبب شوند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عناصر غذايي : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حيات گياهان و رشد آنها مستلزم جذب برخي عناصر نظير کربن، هيدروژن، اکسيژن، ازت فسفر و غيره مي باشد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عناصر غذايي ضروري گياه : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
يک عنصر بايد داراي خصوصيات زير باشد تا به عنوان يک عنصر ضروري گياه شناخته شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نقش عناصر غذايي در گياه و علائم کمبود آن : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3 عنصر کربن، هيدروژن و اکسيژن در ساختمان کربوهيدراتها، پروتئين ها، چربيها و ساير ترکيبات آلي دخالت دارد. بنابراين 3 عنصر مذکور تشکيل دهنده اصلي بافتهاي گياهي مي باشند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فسفر : | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||