جزوه اخلاق اسلامی استاد بهاری دانشگاه تهران
اخلاق اسلامی
پیشگفتار :
1.مفهوم شناسی:
1-1-مفهوم لغوی
اخلاق در لغت جمع « خُلُق» و « خُلق» است. « خُلُق» یا « خُلق» در لغت به معنی سرشت، خوی و طبیعت است، در واقع صفت یا هیئتی است که در نفس به صورت ملکه در آمده باشد. این اطلاق شامل فضائل و رذائل میشود.
صفات نفسانی از حیث پایداری و ناپایداری یا رسوخ در نفس یا عدم رسوخ در نفس به حال و ملکه تقسیم میشوند.
حال: حال به آن صفات نفسانی اطلاق میشود که در نفس پایدار نیست.
ملکه: ملکه به آن سنخ از صفات نفسانی اطلاق میشود که در نفس پایدار است.
برای مثال کسی که عمل شجاعانهای را به جهت این که رسوخ در نفس ندارد آگاهانه انتخاب نماید و رفتار نماید به نحوۀ بروز این صفت اخلاقی از حیث رسوخ نداشتن در نفس، حال گفته میشود امّا چنانچه این عمل شجاعانه آن قدر تکرار شود که رسوخ در نفس پیدا کند و پایدار شود به گونهای که فرد بدون فکر و تأمل آن عمل را انجام دهد به آن «ملکه» میگویند.
1-2-مفهوم اصطلاحی
آنچه در ادامه به عنوان معنای اصطلاحی آورده میشود گزیدهای از بین معانی اصطلاحی دانشمندان علم اخلاق است نه تمام آنها، که صرفا به صورت عمده به سه تعریف اشاره میشود.
معنای نخست: اخلاق به معنی ملکات نفسانی به کارگرفته میشوند که شامل ملکات پسندیده و ناپسند میشود.
معنای دوم: اخلاق به معنی حالات نفسانی گرفته میشود که شامل حالات پسندیده و ناپسند میشود
معنای سوم: اخلاق به معنای حالات و ملکات صرفا پسندیده به کار گرفته میشود.
2.علم اخلاق:
علمی است که از فضائل و رذائل اخلاقی و راههای کسب فضائل و دفع رذائل برای شکلگیری و حفظ شخصیت اخلاقی انسان ، بحث میکند.
2-1-تبار شناسی علم اخلاق
علم اخلاق در مکاتب و مذاهب گوناگون متفاوت است چرا که معیار فضیلت و رذیلت در آنها متفاوت است. در حوزۀ مسلمانان چهار گونه عمده علم اخلاق وجود دارد:
2-1-1-علم اخلاق روایی:
وجه همت در این نوع از اخلاق بر گردآوری و نقل آیات اخلاقی قرآن کریم و روایات اخلاقی رسیده از سوی معصومین (ع) و دسته بندی آنها است چرا که مشرب اخلاق نقلی متکی بر روش اخباری بوده که صرفا مبتنی بر آیات و روایات است. در این رویکرد ، گزارش اخلاق وحیانی، مقصود است وچارچوب بحث ، بسیط وساده است واز حد دسته بندی فراتر نمی رود و از مبادی وغایات کلی سخن گفته می شود وفضایل ورذایل نفسانی در چارچوب وانگاره ای ساده وصریح مطرح می گردد در این اخلاق ، اصل ، سخن خدای سبحان ، پیامبر (ص ) وامامان معصوم (ع ) است .
مشکات الانوار طبرسی ، غررالحکم آمدی ، الزهد حسین اهوازی ، مصادقه الاخوان شیخ صدوق و منیۀ المرید فی آداب المفید و المستفید اثر شهید ثانی، در میان آثار شیعه ،وشعب الایمان بیهقی ، الادب المفرد بخاری ، الزهد عبد الله بن مبارک ورسائل ابن ابی الدنیا ، در اهل سنت، در شمار برجسته ترین نمونه های کهن اخلاق نقلی مأثور قرار می گیرند .
2-1-2- علم اخلاق عرفانی:
اخلاق عرفانی، اخلاقی است که عرفا و متصوفه مروج آن بوده و مبتنی بر سیر و سلوک و کشف و شهود میباشد و البته به مقیاس گستردهای از کتاب و سنت بهره جسته و مشتمل است بر: صبر، رضا، شکر، حیا، صدق، ایثار، تواضع، فتوت و انبساط.
منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاري و شرح بر آن اثر کمال الدین عبد الرزاق کاشانی؛ اوصاف الاشراف اثر خواجه نصیر الدین طوسی؛ المراقبات فی اعمال السنه اثر جمال السالکین مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی. «رساله سیر و سلوک» منسوب به «سید بحرالعلوم». «تذکرة المتقین» ، تألیف عارف دلسوخته آیت الله شیخ محمد بهاری همدانی قدس الله سرّه
2-1-3-علم اخلاق فلسفی:
اخلاق فلسفی را گونه ای از نظامهای اخلاقی دانسته اند که مبادی ،فهم از موضوع ، غایت ، مقوله بندی وروشهایش را از نوعی فلسفه وام می گیرد . ماده این گونه اخلاق ، یک نظام ارزشی وهنجاری ( مثلاّ دینی ) ، وصورت آن مقوله بندیهای فلسفی است . مفهوم محوری این مشرب اخلاقی ، سعادت از دیدگاه فلاسفه است . اخلاق فلسفی در حوزهی مسلمانان مانند خود فلسفه در سه چهره می تواند جلوه گر شود : مشرب اخلاق فلسفی مشائی ، مشرب اخلاق فلسفی اشراقی ومشرب اخلاق فلسفی صدرائی ؛ ولی اخلاق فلسفی رایج در حوزه فلسفه اسلامی ، اخلاق فلسفی ارسطوئی بوده وپیروان فراوانتر ونیرومندتری در جهان اسلام داشته است . البته نظام اخلاقی ارسطوئی دیباچه ای برسیاست است واخلاق فلسفی در جهان اسلام در غایت یعنی سعادت با سیاست مرتبط است . با اوجگیری بحثهای کلامی، اخلاق بهسوی صبغه و سیستم عقلی و نظری گام برداشت و مایهور از تعقل و نظر گشت.
تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق (یا طهارة الاعراق ) نوشتة ابوعلی احمدبن محمدبن یعقوب رازی ملقب به مسکویه فیلسوف قرن چهارم؛ تحصیل السعاده اثر فارابی قرن سوم و چهارم. اخلاق ناصری اثر خواجه نصیر الدین طوسی؛ رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء اثر اخوان الصفا.
2-1-4-علم اخلاق تلفیقی:
رویکرد ومشرب چهارم در علم اخلاق اسلامی ، اخلاق تلفیقی / ترکیبی / مزجی (نقلی + عقلی + عرفانی ) است . گرچه در مشرب اخلاق تلفیقی ، کوشش برآن است که از امتیازات هر سه رویکرد ومشرب دیگر بهره گیری شود ، اما با توجه به اختلاف دو مکتب اخلاق عقلی وعرفانی در مبانی معرفت شناختی وانسان شناختی ، که حاصلی جز دو رویکرد کاملاّ متباین ندارد ، تلفیق به معنی ترکیب در غایت ومبانی اخلاق ، بسیار دور از انتظار است ونمی توان به ترسیم غایتی برای اخلاق تلفیقی توفیق یافت که نمایندگان حقیقی هر دو مشرب اخلاقی را خشنود سازد . واگر تلفیق به معنی عام مراد باشد ، طیف وسیعی از آثار اخلاقی را شامل می شود که در برخی از آنها رویکرد فلسفی غلبه دارد ودر بعضی رویکرد عرفانی ودر بعضی رویکرد نقلی .
معراج السعادۀ اثر ملا احمد نراقی ؛ المحجۀ البیضاء فی تهذیب الاحیاء اثر ملا محسن فیض کاشانی، جامع السعادات اثر ملا محمد مهدی نراقی. کیمیای سعادت و احیاء العلوم الدین اثر امام محمد غزالی.
2-2-ضرورت و اهمیت علم اخلاق اسلامی:
خداوند معماری شخصیت انسان را به او واگذار نموده است، شخصیت انسان معدل خصال اخلاقی خوب و بدی است که با آنها میاندیشد، قضاوت میکند، تصمیم میگیرد و در نهایت رفتارهای او شکل خاصی میگیرد همین شکل خاص رفتاری یا شخصیت پایۀ سعادت یا شقاوت یا تلفیقی از این دو در دنیا و آخرت میباشد. در مورد جامعه انسانی هم وضع به همین صورت است چون جامعه را افراد تشکیل میدهند هر اندازه که افراد جامعه دارای شخصیت بزرگ اخلاقی باشند شخصیت آن اجتماع نیز بزرگ شده و اخلاقی تر میگردد پس رشد یا افول انسانیت یا سعادت و شقاوت یک اجتماع نیز منوط به شخصیت اخلاقی آن اجتماع است. علم اخلاق اسلامی شیوۀ معماری شخصیت انسانی و الهی افراد و جامعه اسلامی است. هدف علم اخلاق اسلامی شکفتن شخصیت انسان در مسیر تقرب به خداست.
علامه ی جعفری: اخلاق شکفتن شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول است.
مطالعات اخلاقی جهت معماری شخصیت انسان به دو صورت است:
گاهی مطالعات اخلاقی پیرامون ( چگونگی رفتار انسان است؟)
گاهی مطالعات اخلاقی پیرامون ( چگونه بودن نفس است؟) نفس انسان دارای سه قوه شهوت ، غضب و عقل است . سلطنت وجود انسان بایستی چگونه باشد؟ باید تحت سیطره عقل و شرع باشد.
علم اخلاق شیوۀ تجسم عملی آموزههای یک مکتب است یعنی اگر بنا باشد یک مکتب به صورت فردی و اجتماعی بروز عینی داشته باشد لازم است شخصیت افراد و هویت جامعه بر طبق شیوۀ اخلاقی آن مکتب شکل گرفته باشد. در مکتب اسلام، افراد مسلمان و جامعۀ اسلامی بایستی بر اساس آموزههای اخلاق اسلامی در تحقق شخصیت و هویت اسلامی جامعه تلاش نمایند. هر گونه تعلل در انجام این رسالت، میتواند افراد و جامعه را از دست یای به هدف غایی دین با اشکال مواجه نماید. پیامبر گرامی اسلام که صلوات و رحمت خدا بر او باد فرمود:
انی بعثت لاتمم مکارم الخلاق
من برای تمام نمودن مکارم اخلاق مبعوث شدهام.
اگر شخصیت و هویت مکارم اخلاق مد نظر پیامبر برای افراد و جامعه محقق نشود افراد و جامعه؛ هدف پیامبر از برانگیخته شدن به پیامبری را در خود محقق ننمودهاند. به تعبیر دیگر این افراد و این جامعه از محقق نمودن هدف غایی دین حق کوتاهی نموده و مستوجب آثار دنیوی و عواقب اخروی آن هستند.
در نیتجه با توجه به این که دین اسلام کاملترین و اصیلترین معیارهای انسانی و الاهی اخلاق را ارائه میدهد. ضروری است افراد مسلمان و جامعۀ مسلمین به اخلاق اسلامی تخلق پیدا کنند تا دچار معضلات دنیایی و آخرتیِ بیتوجهی به آن نگردند.
گذشته از این مطلب آیات و روایات زیادی در صدد بیان ضرورت و اهمیت تخلق به اخلاق اسلامی میباشند برای نمونه به برخی اشاره میکنیم:
در قرآن كريم، مهم ترين وظیفه پیامبر را توجّه به امر تزكيه و اصلاح نفوس دانسته شده است; و اهميت تعليم نيز به خاطر مقدمه بودن آن براى تربيت است.(هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلال مُبِين); (سوره : الجمعة آیه : 2) او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگيخت، تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكيزه كند و كتاب و حكمت بياموزد، هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
قرآن کریم در سورۀ شمس یازده قسم یاد مینماید آنگاه میفرماید کسی رستگار میشود که تزکیۀ نفس نمایند و خویشتن خویش را از آلودگیهای اخلاقی بزداید « قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها (سوره شمس، آیات 9 و 10)».
پیامبراسلام علاوه بر آنکه در مقام سخن به اخلاق وفضایل اخلاقی بالا بود. در مقام عمل ورفتار نیز فضایل اخلاقیش مشهور بود.
وانّکَ لَعَلی خُلقٍ عظیم ( سورۀ قلم آیۀ 29) و تو اخلاق عظیم وبرجسته ای داری.
روایت پیامبر گرامی اسلام هدف بعثت و برانگیخته شدنشان به رسالت را ایجاد تصویری عینی از اخلاق کریمانه معرفی نمودند؛ « إنی بعثت لاُتمم مکارم الاخلاق» ( محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 67، باب 59، حدیث 18)
امام کاظم (ع) : لازمترین دانش برای تو دانشی است که تو را به صلاح قلبت راهنمایی کند و فساد آن را برایت آشکار سازد. (مستدرک الوسائل، ج12، باب 101، حدیث 13792.)
برای تبیین ضرورت اخلاق بررسی چند سئوال اهمیت دارد:
1-نبود اخلاق چه پیامدی دارد؟
هدف بعثت پیامبر (ص) تاکید بر تجلی تمام اخلاق انسانی و الاهی میباشد. زمانی انسان بر مدار انسانی قرار میگیرد که بر پایه فطرت انسانی و الاهی تجسم اخلاق کریمانه باشد در غیر این صورت از مقام انسانی و الاهی خود سقوط نموده، تا پستترین و ذلت بارترین رتبه پیش میرود، دنیا و آخرت خویش را ویران مینماید.
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند قومى كه گشت فاقد اخلاق مردنى است!
2-بودن اخلاق چه آثاری دارد؟
جلب محبت و دوستی مردم
امام علی علیه السلام فرمودند: «مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ کَثُرَ مُحِبُّوهُ وَاَنِسَتِ النُّفُوسُ بِهِ؛ کسی که رفتارش نیکو گردد، دوستدارانش زیاد می شوند، و جانها با او انس می گیرند.»
آبادانی و زیادی عمر
حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «اَلْبِرُّ وَحُسْنُ الْخُلُقِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ وَیَزیدانِ فِی الاَْعْمارِ؛ به درستی که نیکی و حسن خلق، شهرها را آباد و عمرها را طولانی می کنند.»
زیادی رزق
علی علیه السلام فرمودند: «فی سَعَةِ الأَخْلاقِ کُنُوزُ الاَْرْزاقِ؛ در وسعت خُلقها، گنجهای روزی نهفته است.»
زیادی عمر
از حضرت صادق علیه السلام نیز نقل شده که «اَلْبِرُّ وَحُسنُ الخُلُقِ… یَزیدانِ فِی الاَْعْمارِ؛نیکی و خوش اخلاقی … عمرها را طولانی می کنند.»
به دست آوردن هویت انسانی
علی علیه السلام می فرماید: «اَکْرَمُ الْحَسَبِ حُسْنُ الخُلُقِ؛ گرامی ترین حَسَب، اخلاق نیکو است.» حسب انسان را اخلاق او تعیین می کند و گرامی ترین نژاد، نسب، حسب و هویت انسان «حسن خلق» اوست که همواره او را همراهی می کند.
تکامل ایمان
امام باقر علیه السلام : «اِنَّ اَکْمَلَ المُؤْمِنینَ ایمانا اَحْسَنُهُمْ خُلُقا؛ کامل ترین مؤمنین از نظر ایمان نیکوترین آنها از نظر اخلاق است.»
آبادی آخرت
از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که حضرت فرمودند: «اَوَّلُ ما یُوضَعُ فی میزانِ الْعَبْدِ یَوْمَ القِیامَةِ حُسْنُ خُلُقِهِ؛ اولین اولین چیزی که در روز قیامت در میزان اعمال بنده قرار می گیرد، اخلاق پسندیده اوست.»
همچنین فرمودند: «ما مِنْ شَیْ ءٍ اَثْقَلَ فِی الْمیزانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ؛ در میزان [اعمال روز قیامت]، هیچ چیزی سنگین تر از خلق نیکو نیست.»
در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم که فرمود: «لو کنا لانرجو جنة ولانخشی نارا ولاثوابا ولاعقابا لکان ینبغی لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح; اگر ما امید و ایمانی به بهشت و ترس و وحشتی از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابی نمی داشتیم، شایسته بود به سراغ فضائل اخلاقی برویم، چرا که آنها راهنمای نجات و پیروزی و موفقیت هستند.» (مستدرک الوسائل، جلد 2، صفحه 283. (چاپ قدیم).)
3-عبادات چه نقشی در شکل گیری اخلاق دارد؟
مي توان ادعا كرد هدف از بناي آموزه ها و عبادت هايي كه اسلام واجب كرده و ايمان به آنها را پايه هاي اسلام برشمرده است، چيزي جز تمرين هاي درست و كارساز با هدف نهادينه كردن خُلق وخوي پسنديده و روابط سالم و پايدار اجتماعي مناسب و درست در انسان نيست. بر همين اساس نيز اين آموزه ها و فرمان هاي الهي بايد هميشه تكرار شوند تا خُلق وخوي صحيح را در زندگي اجتماعي انسان به صورت ملكه درآورند. اين عبادت ها بيشتر به تمرين هاي مداوم ورزشي شباهت دارد كه انسان با شور و شعف به آنها روي مي آورد و از انجام مداوم آنها، تندرستي و شادابي را در زندگي اجتماعي ميجويد. براي مثال، خداوند متعال در كتاب خويش ما را به اقامه نماز فرمان مي دهد تا از حقيقت نماز؛ يعني دوري از زشتيها و پستي ها و پاكي از رفتارهاي ناهنجار فردي و اجتماعي پرده بردارد و مي فرمايد: «وَ أقِمِ الصَّلاةَ إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَي عَنِ الفَحْشاءِ و المُنْكَرِ؛ و نماز را به پا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند بازمي دارد». (عنكبوت: 45)
4-نبود اخلاق چه تاثیری بر ایمان دارد؟
اگر اخلاق نباشد، ایمان نيز نخواهد بود و با آسيب پذيري اخلاق افراد، جايگاه حقيقي ایمان؛ يعني قلب هاي مؤمنان خدشه دار مي شود. از آموزه هاي ديني بهويژه سخنان گهربار پيامبر خدا و امير مؤمنان، علي عليه السلام نيز به خوبي درمي يابيم اخلاق هاي فاسد اجتماعي مانند كبر، حسد، غيبت و كينه، نقش بسزايي در کم شدن ایمان انسان دارند.
امير مؤمنان، علي عليه السلام در بيان آثار شوم ويژگي هاي زشت اخلاقي مي فرمايد:
وَ لاَ تحَاسَدوُا، فَإنّ الحَسَدَ يَأكُل الايمانَ «كَمَا تَأكُل النَّارُ الحَطَبَ» و لاَ تَباغَضوُا فَإنَّهَا الحَالِقَةُ.
حسد نورزيد كه حسد، ايمان را چون آتشي كه هيزم را خاكستر كند، نابود مي سازد. با يكديگر دشمني و كينه توزي نداشته باشيد كه نابودكننده هر چيزي است.
در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود: «جعل الله سبحانه مکارم الاخلاق صلة بینه وبین عباده فحسب احدکم ان یتمسک بخلق متصل بالله; خداوند سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس که هر یک از شما دست به اخلاقی بزند که او را به خدا مربوط سازد.» (تنبیه الخواطر، صفحه 362.)
5-آیا در جامعهی کنونی و عصر حاضر نیاز به اخلاق ضرورت دارد؟
همواره انسانها، به فراگيري تمام آموزه هاي الهي براي پاسخ گويي به فطرت حقيقت خواه و خداجوي خود نياز دارند و در شرايط كنوني، نياز به علم اخلاق و مباحث اخلاقي، بيش از گذشته احساس مي شود. گفتني است برخي ناآگاهانه، مسائل اخلاقي را امري خصوصي در زندگي شخصي افراد به شمار مي آورند يا آن را تنها شامل مسائل مقدس روحاني و معنوي مي دانند و معتقدند مسائل اخلاقي، تنها در زندگي اخروي تأثير دارد، در حالي كه اين انديشه، نادرست است. بسياري از مسائل اخلاقي و بلكه همه آنها، در زندگي انسان اثرگذار هستند كه اين آثار مي تواند مادي باشد يا معنوي. بي ترديد، جامعه انساني بدون مسائل اخلاقي، به باغ وحشي تبديل خواهد شد كه تنها قفس ها مي توانند مانع فعاليت هاي تخريبي ساكنان آن شوند.
2-3-جایگاه علم اخلاق در هندسه معارف اسلامی
علم اخلاق حد واسط ميان علم عقايد و علم احکام است و ميان اين دو نوع معرفت ارتباط برقرار مي کند به نحوي که رفتارهاي اجتماعي، ظهور اخلاق و عقايد انسان است و خلقيات هر فرد، ظهور عقايد و آرمان هاي اوست.
2-4-مراتب اخلاق
مرتبه اول: اخلاق حسنه
اخلاق حسنه یعنی تخلق به نیکیهایی مثل صداقت، سخاوت، شجاعت، عفت، امانت داری و … که همۀ انسانها به لحاظ انسانی به آن اعتراف دارند و متخلق به هر کدام از اینها را تحسین مینمایند.
مرتبه دوّم: اخلاق کریمانه
اخلاق کریمانه یعنی تخلق به فضائل اخلاقی که دارای بالاترین عیار تقرب به خدا است که پیامبر هدف بعثت خود را تحقق چنین اخلاقی بیان مینمایند.
3-معیار ارزش اخلاقی در دستگاه اخلاق اسلامی
تقرب به خدا معیار ارزش اخلاقی در تفکر اخلاقی اسلام است. عملی که باعث تقرب به خدا گردد یک عمل اخلاقی است و از ارزش اخلاقی برخوردار است
چه عملی باعث تقرب به خدا میگردد؟
عملی که دارای سه رکن حسن فاعلی ، حسن فعلی و حسن مصلحتی باشد. حسن فاعلی یعنی نیت خدایی و انسانی کسی که قصد انجام یک کار اخلاقی دارد. کسی که کار اخلاقی را بدون نیت درست الهی و انسان انجام دهد از نگاه قرآن دارای ارزش اخلاقی نیست و سودی برای در پی ندارد قرآن کریم میفرماید:
ای اهل ایمان! صدقه خود را با منت و آزار، بیثمر نسازید، مانند آن کسی که مال خویش را به خاطر مردم انفاق میکند و به خدا و روز واپسین باور ندارد، مثل او مثل کوه خارا است که بروی آن قشری از خاک را به صورت بوستان پرورده باشد که اگر باران دانه درشتی بر آن ببارد قشر خاک را فرو بلغزاند و غیر تخت سنگ صاف باقی نگذارد و از آنچه هزینه کرده است چیزی بدست نیاورند، خداوند ناسپاسان را هدایت نمیکند، و امّا مثل آنان که مال خویش را در راه رضای خداوند میبخشند مثل بوستانی است بر سر پشتههای خاکی در صحرا که باران دانه درشتی بر آن ببارد و حاصل خود را دو برابر بپردازد….
حسن فعلی یعنی کار نیز باید خوب و اخلاقی باشد، نیت خوب تنها کافی نیت، اگر کسی یک کار بد را مثلا دزدی به نیت کمک به فقرا انجام دهد هرگز از ارزش اخلاق اخلاقی برخوردار نمیشود.
حسن مصلحتی یعنی انجام عملی که در بین اعمال قابل انجام اخلاقی، بهترین شرایط را در تکمیل و به تحقق رساندن شخصیت الهی فرد و روح خدایی اجتماع نقش دارد.
عمل صالح، عمل فاسد، عادلانه و ظالمانه
عملی که دارای سه رکن پیش گفته است عمل صالح خوانده میشود و عملی که حتی یکی از این سه رکن در آن نباشد عمل فاسد خوانده میشود اما فاسدترین عمل عملی است که هر سه رکن در آن نباشد.
عمل عادلانه مطابق عمل صالح است و عمل ظالمانه مساوی عمل فاسد میباشد. و از این جهت باید «عدل» را «امّالفضائل» دانست و «عادلانه» بودن را ملاک اصلی «اخلاقی بودن» فعل قلمداد کرد، و همچنین «ظلم» را «امّالرذائل» دانست و «ظالمانه» بودن را ملاک اصلی «غیر اخلاقی بودن» فعل به حساب آورد.
«إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ هُمْ خَیرُْ الْبرَِیَّة»
«…الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا یُصْلِحُون…» «…وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح…»
4-پایه های تربیت اخلاقی در اخلاق اسلامی
4-1-شناخت قوای الاهی و انسانی و ضد آنها در انسان
قلب و عقل و آنچه به حیات قلب و عقل الهی مربوط میشود مثل چشم حقیقت بین و گوش حق شنو، زبان حق گو قوای الهی و انسانی میباشد اما در مقابل هوای نفس، توهم و خیال پردازی ، غضب و شهوت قوای ضد اخلاق در درون انسان میباشند و ابزار مرتبط با آنها چشم خریدار گناه، گوش خریدار نوای باطل و زبان ناحق گو میباشد.
و لقد ذرءنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون. اعراف 179.
4-2-شناخت عوامل شکل گیری اخلاق
الف) توسعة آگاهی به فضائل اخلاق الهی
ب) توجه و عبور از غفلت
ج) توسعة علم و ایمان
د) توسعة ایمان و تقوا
ه) توسعة تقوا و عمل صالح
4-3-شناخت موانع شکل گیری اخلاق
موانع درونی:
الف) هوای نفس
ب)جهل
ج)عجز
د) عادت های ناپسند
موانع بیرونی:
الف) دنیا
ب) شیطان
ج) طاغوت
4-4-شناخت اصول شکل گیری اخلاق
- امکان پذیری؛
- تدریج وزمانبری؛
- تکرار و استمرار؛
- تأثیر قطعی و نامحسوس عمل؛
- دقت در مراحل کسب ملکه؛
- بهره گیری از الگو؛
- اعتدال و ا حتیاط.
فصل اول: اخلاق الهی
1-اخلاق در ارتباط علمی با خدا
1-1-زدون غفلت یا خدا فراموشی
غفلت یعنی چه؟
غفلت یعنی بی اعتنایی ، بی توجهی به چیز یا کسی که باید به آن توجه کرد.
توجه و حضور پیشگاه خداوند با سعادت دنیا و آخرت انسان تنیده شده این امر لزوم توجه به خدا را غیر قابل انکار می نماید.
غفلت در این جا به معنی فراموشی ، بی اعتنایی و بی توجهی به خدا در خلال زندگی می باشد.
آثار غفلت:
«إِنَّ الْغَفْلَة مُصْطَادُ الشَّیْطَانِ وَ رَأْسُ كُلِّ بَلِیَّةٍ وَ رَأْسُ كُلِّ حِجَابٍ» (مصباح الشریعه ی/ ص 99)آدم وقتی غافل شد شیطان او را با خود می برد. «وَ رَأْسُ كُلِّ بَلِیَّةٍ» همه بلاها وقتی به سراغ انسان می اید كه غافل شود. «وَ رَأْسُ كُلِّ حِجَابٍ» همه جاهایی كه انسان از خیر باز می ماند، آن وقتی است كه انسان غفلت می كند. پس غفلت گناه مادر و سرمنشأ گناهان است.
قرآن می فرماید: «وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ» (یونس/8- 7)كسانی كه غافل شوند، جایگاه آدم غافل جهنم است.
قرآن کريم مي فرمايد: َ «لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيرًا مِنَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ؛ و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند [آرى] آنها همان غافل ماندگانند.» (اعراف، 179)
قرآن کریم در جایی دیگر می فرماید: «أُولئِكَ الَّذینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» (نحل/108)كسانی كه غافل شوند، «طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ» آدم غافل دیگر فكرش را از دست می دهد و به قلبش مهر می خورد. یعنی دیگر حق را نمی بیند. «وَ سَمْعِهِمْ» به گوشش مهر می خورد «وَ أَبْصارِهِمْ» به چشمش مهر می خورد.
امیر مؤمنان على علیه السلام در یکى از وصایاى خویش به فرزندش امام حسین علیه السلام فرمودند: «اى بنى الفکرة تورث نورا و الغفلة ظلمة اى فرزندم!تفکر،نورانیت مىبخشد و«غفلت» ظلمت و تاریکى.»
راههای زدودن غفلت:
1-توجه به روزگار و تغیر آن
امام امیر مؤمنان على علیه السلام مىفرمایند:«ان من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد، آنکس که وضع روزگار را بشناسد،از آمادگى(براى سفر آخرت)غافل نمىشود»
در حدیث دیگرى امام صادق علیه السلام چنین فرمودهاند:«اغفل الناس من لم یتعظ بتغیرالدنیا من حال الى حال،غافلترین مردم کسى است که از تغییر و تحول روزگار از حالى بهحال دیگر،پند نگیرد»
2-استمرار ذکر و یاد خدا
امیر مؤمنان على علیه السلام مىفرمایند:«بدوام ذکر الله تنجاب الغفلة،با استمرار یاد خدا،آثار غفلت زدوده مىشود
3-توجه به نماز
امام باقر علیه السلام در این رابطه مىفرمایند:ایما مؤمن حافظ على الصلوات المفروضة فصلاها لوقتها فلیس هذا من الغافلین، (اگر)هر فرد با ایمانى، نمازهاى واجب را به موقع و به طور صحیح انجام دهد، از غافلان نخواهد بود.»
4-همت بر نیکی
روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله خطاب به ابوذر فرمودند:«یا اباذر! همِّ بالحسنة و ان لم تعملها، لکى لاتُکتب من الغافلین، اى اباذر تصمیم به کارهاى نیک بگیر، هر چند توفیق عمل به آن براى تو حاصل نشود تا در زمره غافلان نوشته نشوى»
5-پرهيز از حب دنيا: بشدت از دوستي دنيا بپرهيزيد؛ زيرا «حب الدنيا رأس کل خطيئة» دوستي دنيا رأس تمام گناهان است. ما بايد از دنيا به اندازه ي رفع نيازهايمان، بهره ببريم و از دلبستگي و حرص و طمع نسبت به دنيا اجتناب کنيم. محال است دو دشمن، در يک جا جمع شوند. حب دنيا و ياد خدا دشمن يکديگرند؛ لذا دلي که به دنيا مشغول گردد، از خدا غافل مي شود.
1-2-توجه و حضور پیشگاه خدا
حضور به چه معنی است؟
حضور و توجه به معنی احساس وجدانی می باشد انسان زمانی که بالوجدان خدا را احساس نمود به خدا توجه پیدا نموده ، پیشگاه مقدسش حضور یافته و تذکر به خدا پیدا نموده است.
راه های حضور یافتن پیشگاه خداوند:
برای آراستگی به توجه و تذکر به خدا برخی از اموز لازم از این قبیل است:
1- مراقبه و محاسبه: در آغاز هر كارى كمى مكث كنيد؛ اگر واجب است حتما انجام دهيد اگر حرام است حتما ترك كنيد و اگر نه حرام است نه واجب در انجام و ترك آن مختاريد. اين سه چيز را قبل از انجام هر كارى مشخص كنيد سپس انجام دهيد. اصل اين توجه و مراقبه حداقل دو فايده دارد:
اولاً: انسان به حرام نمىافتد و نيز واجبى از او ترك نمىشود.
ثانيا: انسان را از غفلت شبانهروزى باز مي دارد.
2- نماز اول وقت: اگر كار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترك نكنيد؛ چرا که نماز اول وقت، از بهترين اذکاري است که انسان را از غفلت، باز مي دارد. روايات و بزرگان نيز نماز اول وقت را اكيدا سفارش كردهاند.
3- مستحبات نشاطآور: از ميان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى كميل و ندبه و… آنهايى را كه براى شما نشاطآور است انجام دهيد و به هر عمل مستحبى كه قلب شما بدان اقبال داشت و برايتان نشاط بخش و حالآور بود، بپردازيد.
4- توسل به ائمه معصومين(عليهم السلام): براي دوري از غفلت، توسل و ياد اهل بيت (عليهم السلام)، بسيار نافع و گره گشا است؛ زيرا آنها بهترين وسيله براي اجتناب از غفلت و ياد خداوند هستند.
5- دائمالوضوء: سعى كنيد هميشه وضودار باشيد واگر براى شب، قبل از خواب وضو بگيريد كافى است.
6- ياد مرگ: تشرف به اماکن متبرکه مثل امامزاده ها و قبرستان ها و تفکر در باره ي مرگ و سراي آخرت، در غفلت زدايي تأثيري عجيب دارد.
7- هم نشيني با اهل طاعت: حضور در مساجد و محافل مذهبي به خصوص نماز جماعت از عوامل ديگر تقويت ياد خداوند و زدودن غفلت است.
8- تلاوت آيات قرآن کريم: يکي از نام هاي قرآن «ذکر» است. لذا سعي کنيد به قدر توان و مجال و فرصت، از خواندن قرآن غفلت نشود.
2-اخلاق در ارتباط عملی با خدا
2-1-فضائل اخلاق بندگی ابرار
2-1-1-تقوا:
تقوا یک نیروى باز دارنده درونى است که در وجود انسان به وجود می آید و او را در برابر ارتکاب کارهای خلاف حفظ مىکند.
امير المؤمنين عليٌّ عليهالسلام : التُّقى رئيسُ الأخلاقِ . تقوا رئيس اخلاق است . (نهج البلاغة : الحكمة 410 منتخب ميزان الحكمة : 604)
2-1-2-توکل:
توكّل از مادّه «وكالة» است و در فرهنگ اسلامى، يعنى عمل به مقتضای حق در هر کاری با اعتماد بر این که خدا مسبب الاسباب قادر و توانا است. توکل یعنی در عین بهر ه بردن از اسباب ، به مسبب الاسباب تکیه داشتن
جبرئیل در پاسخ پیامبر از حقیقت توکل گفت: توکل این است که بدانی مخلوق زیان و سودی نمی رساند و چیزی نمی دهد و چیزی نمی گیرد. بحار الانوار ، ج 66، ص: 373.
و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا
نقطه مقابل توکل به خدا ، تکیه کردن بر غیر اوست. که با توحید منافات دارد ایمان پشتوانه توکل است که باعث توجه انسان به علت واقعی پده ها می شود.
امام على عليه السلام : مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأَسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 197 ، ح 3888)
2-1-3-شکر:
شکر یک معنی دقیقی دارد و آن عبارت است از قدردانی، اندازه شناسی و حق شناسی. لذا شکر هم درباره بنده نسبت به خدا و هم درباره خدا نسبت به بنده به کار می رود: «والله شکور حلیم؛ و خداوند شکور و بردبار است.» (تغابن/ 17) خدا شکور است یعنی از عمل بنده قدردانی می کند، آن را از بین نمی برد. بنده اگر بخواهد قدرشناس و شاکر باشد باید قدر نعمتهای خدا را بداند، یعنی هر نعمتی را بداند برای چه هدف و منظوری است و در همان مورد مصرف کند. در تعریف شکر چنین گفته اند: «استعمال الشیء فبما خلق الله لاجله؛دبه کار بردن شیء در راهی که به خاطر آن آفریده شده.»
امام علی (ع) می فرماید: «شکر کل نعمة الورع عن محارم الله؛ شکر هر نعمتى پرهیز کردن از حرامهاى خداوند است.»
2-1-4-صبر:
صبر یعنی حفظ نفس از اضطراب و جزع و سکون و آرامش یافتن است . ایستادگی در برابر حوادث و درگیری مداوم با مشکلات است. جبرئیل در معنای صبر به پیامبر عرض نمود: صبر آن است که در سختی چنان رفتار کنی مثل این که در خوشی هستی، و در تهیدستی چنان که در بی نیازی، و در بلاها چنان که در سلامتی هستی. صبر کنی و از حال خود و بلایی که به تو رسیده است ، نزد هیچ مخلوقی شکایت نکنی. (معانی الاخبار، ص261) این همان مفهوم صبر جمیل است ( فاصبر صبرا جمیلا) سوره معارج. و اصبر و ما صبرک الا بالله.
عارف معروف ، کمال الدين عبد الرزاق کاشاني در شرح منازل مي گويد: صبر ، خودداري از شکايت نزد مخلوق است ، و الّا شکايت به حق تعالي و اظهار ناراحتي نزد خداوند با صبر منافات ندارد ، چنانکه حضرت ايوب به پروردگار شکوه کرد (سوره ص ، 41).
پیامبر فرمود صبر سه قسم است: صبر بر معصیت و صبر بر طاعت خدا، و صبر مصیبت. بحار الانوار، ج 68، ص 77.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «علیکم بالصبر فان الصبر من الایمان کالراس من الجسد، بر شما باد صبر و استقامت کردن، زیرا صبر نسبت به ایمان، همانند سر به بدن است.»
2-1-5-بیم و امید:
اهل ایمان نه از غضب و عذاب خداوند ایمن می شوند و نه از رحمتش مأیوس و ناامید می گردند. توازن این بیم و امید که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خدا است همواره در وجودشان حکمفرماست چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یأس و سستی می کشاند و غلبه رجا و طمع، انسان را به غرور و غفلت وامیدارد و این هر دو دشمن حرکت تکاملی انسان در مسیر او به سوی خدا است. به وسیله دو بال خوف و امید انسان می تواند به اوج آسمان سعادت پرواز کند و مسیر تکامل را طی نماید.
در حدیثی از حضرت صادق(ع) می خوانیم: «ینبغی للمؤمن ان یخاف الله خوفا کانه یشرف علی النار و یرجوه رجاءا کانه من اهل الجنه؛ سزاوار است بنده مؤمن آن چنان از خدا بترسد که گویی در کنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است و آن چنان به او امیدوار باشد که گویی اهل بهشت است»).( تفسیر نمونه، ج 20، ص 253.)
2-2-فضائل اخلاق بندگی مقربین
2-2-1- محبت و عشق
محبت یعنی تعلق قلب به محبوب. ترجيح دادن خداوند بر همه محبوبهاى ديگر، به ويژه حبّ دنيا(ميزان الحكمة، محمد محمدى رى شهرى، ج 2، ح 3167 – 3156 – 3162؛ شرح منازل السائرين، ص 168.)
عبدالرزاق كاشانى (شارح كتاب منازل السائرين) مىنويسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مىكند وصال را، و وصال ميسّر نمىشود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مىكند كه قلب از التفات به غير او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادقاند كه قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرين، ص 168).
الْمُحِبُّ أَخْلَصُ النَّاسِ سِرّاً لِلَّهِ ؛[ مصباح الشريعة، ص193.] دوستدار خدا، باطن خودش را کاملا براي خدا خالص کرده است، عمق دلش مخصوص خداست و هيچ کس ديگر آنجا جا ندارد.
2-2-2- اخلاص
اخلاص ضد ریا است
اخلاص یعنی خالص نمودن اندیشه و نیت و اخلاق و عمل و عبادت و تمام اعضا و جوارح برای خدا که دو نکته اساسی در آن لحاظ می شود. یکی اینکه خود عمل و اندیشه و سخن گفتن و عبادت و مانند آن عملی خدایی و خدا پسند باشد، و دیگر اینکه انسان این عمل خداپسند را برای رضای خدا انجام دهد و نیت و انگیزه اش هم خدایی باشد.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) خطاب به ابوذر آمده است:
«…و ما بلغ عبد حقیقةالاخلاص حتى لایحب ان یحمد على شىء من عمل للَّه.» بنده هرگز به حقیقت اخلاص نمىرسد، جز آن که دوست نداشته باشد او را بر عمل خدایى، بستایند (بحارالانوار، ج 82، ص 204 )
2-2-3- رضا
رضا ضدّ سخط است، راضى کسى است که قضا و قدر الهی قبول نموده باشد چه آن امر در واقع خوشایندش باشد و چه خوشایندش نباشد.
قال الصّادق علیه السّلام: صفة الرّضا ان یرضى المحبوب و المکروه.
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: صفت رضا، راضى شدن بنده است به محبوب و مکروه، یعنى: این هر دو پیش او مساوى باشند.
2-2-4-تسلیم
حقیقت دین «اسلام» تسلیم در برابر دستورات خداوند متعال است، یعنی پذیرفتن سخن خدا و عمل کردن به آن، بدون هیچ شک و تردیدی، و همراه با رضایت و خرسندی.
«تسليم» يكى از حالات سالك است كه پس از «وصول»، به او دست مىدهد و اين حالت عبارت است از استقبال قضا و تسليم به مقدرات الهى و بنابه گفته خواجه عبداللهانصارى: «تسليم، خويشتن به حق سپردن است»؛رساله صد ميدان، ص62؛ منازل السائرين، ص36 – 37. در واقع در اين مرتبه سالك، همه هستى خود را – با تمامى ابعاد اعتقادى و عملىاش – به خدا سپرده و تسليم محض اوامر و افعال او است. خواجه عبدالله تسليم را سه قسم مىداند: «يكى تسليم توحيد است و ديگر تسليم اقسام است و سيم تسليم تعظيم است. تسليم توحيد سه چيز است: خداى را ناديده بشناختن و نادريافته را پذيرفتن و بى معاوضه چيزى پرستيدن. تسليم اقسام سه چيز است: بر وكيل وى اعتماد كردن و به ظن نيكو حكم پذيرفتن و كوشش در حفظ نفس بگذاشتن. تسليم تعظيم سه چيز است: سعى خويش را در هدايت وى كم ديدن و جهدِ خود در معنويتِ وى كم ديدن و نشان خود در فضل وى كم ديدن(همان)..
تفاوت تسلیم با توکل و رضا:
گفتنى است «تسليم»، هم با «توكل» فرق دارد و هم با «رضا»، در مقام «توكل» سالك كارى را مىطلبد؛ ولى چون خودش قادر نيست آن كار را به خوبى انجام دهد، وكيل مىگيرد تا به سود او كارهاى وى را انجام دهد و چون هيچ كس بهتر از خدا كار را نمىداند و نمىتواند انجام دهد، بهتر از همه آن است كه خداوند را وكيل قرار دهد و بر او توكل كند. مقام «رضا» از مقام «توكل» بالاتر است؛ زيرا در مقام توكل انسان خواسته خويش را اصل قرار مىدهد؛ ولى از خدا مىخواهد بر اساس خواسته او كار كند؛ اما در مقام «رضا» خواسته خدا اصل و خواسته سالك، فرع است. در مقام «تسليم» سالك اصلاً از خود خواستهاى ندارد و به خدا عرض مىكند: «حكم آنچه تو انديشى، لطف آنچه تو فرمايى»؛ نه اينكه بگويد «پسندم آنچه را جانان پسندد». اصلاً در اينجا خواستن و خوشايند و بدآمدنى در خصوص سالك مطرح نيست؛ بلكه هرچه هست، خواسته او و خوشايند و بدآمدن او است. (مراحل اخلاق در قرآن، تفسير موضوعى، ج11 ص383، 384.)
فصل دوم: اخلاق در ارتباط با پیشوایان دین
1-اخلاق در ارتباط علمی با پیشوایان دین
1-1-معرفت به هدایت گری امام
مرتبه معرفت از علم بالاتر است؛ چون معرفت در جایی است که تأمل و تدبر در آنجا وجود دارد؛ وقتی معرفت حاصل شد، ایمان و اعتقاد و پس از آن اطاعت و عمل را به دنبال دارد. معرفت به امام هرچه بیش تر و بهتر باشد، به امام نزدیک تر می شویم و هدایتگری امام نیز افزون خواهد شد؛ چون امام واسطه هدایت و قرب بندگان به خداوند است.
همان طور که که امام صادق علیه السلام فرمود:
«… بنا عرف الله و بنا عبد الله، نحن الأدلاّء على الله و لولانا ما عبد الله»؛( صدوق، توحید، 152.)
«به وسیله ما خدا شناخته شد و به وسیله ما خدا پرستیده شد، ما خوانندگان به سوى راه او هستیم و اگر ما نبودیم خداوند پرستیده نمی شد».
علت هدایت گر بودن این است که امام از طرف خداوند برای هدایت انسانها به سوی خدا بعد از طی مراحل و آزمایش های فراوان انتخاب می شود
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. (بقره/124)
(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند).
جمله: «إِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً» به صراحت روشن مىسازد كه نصب مقام «امامت» تنها به دست خداوند است نه به دست انسان؛ زيرا در اين جمله خداوند جعل را به خودش نسبت داده و آن را يك هديه الهى براى انسان مىداند.
«ا فمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون» (سوره : يونس آیه : 35)
بگو: «آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حقّ رهبرى كند؟» بگو: «خداست كه به سوى حقّ رهبرى مىكند» پس، آيا كسى كه به سوى حقّ رهبرى مىكند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمىيابد مگر آنكه هدايت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مىكنيد؟
از اين آيه خوب استفاده مىشود كه انسان سزاوارتر است از فردى تبعييت كند كه هدايتبحق مىكند، و البته او كسى است كه ذاتا هدايتيافته باشد، نه آنكه ديگرى او را هدايت نموده باشد، و او امام معصوم است كه در هيچ لحظه غير از خدا را نپرستيده و از او معصيتى سر نزده باشد.
خداوند در آیه ای دیگر از قرآن مجید میفرماید:
وَوَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ نافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنا صالِحينَ وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإيتاءَ الزَّكاةِ وَكانُوا لَنا عابِدينَ. (انبياء/73- 72)
و اسحاق و يعقوب را [به عنوان نعمتى] افزون به او بخشوديم و همه را از شايستگان قرار داديم. و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مىكردند، و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.
همانند دو آيهی فوق، آيه ديگرى نيز دليل بر جعل الهى امامت در قرآن كريم بيان شده است:
وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَكانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ. (سجده/ 24)
و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مىكردند
اين آيه در باره بنى اسرائيل است كه خداوند از ميان آنها كسانى را كه شرايط امامت و رهبرى الهى را داشتند، به اين مقام معنوى برگزيد. در اين آيه، صبر و يقين به آيات خدا دو شاخصه امامت براى اين گروه بيان شده است؛ به همين جهت در آيه ديگر مىفرمايد:
وَمِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُون. (اعراف/159)
از قوم موسى عليه السلام گروهى هستند كه دعوت به سوى حق مىكنند و حاكم به حق و عدالتند.
يكى از آياتى كه دليل بر جعل الهى امامت مىباشد، آيه ذيل است:
وَالَّذِينَ يقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّياتِنَا قُرَّةَ أَعْينٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا. (الفرقان/74)
اين آيه به دنبال آياتى واقع شده كه مهم ترين اوصاف بندگان خالص خدا (عباد الرحمن) را بيان مىكنند و آخرين صفات آنها با توجه همت بلند شان اين است كه مقام امامت را از خداوند در خواست مىكنند؛ لذا در مقام دعا مىگويند:
«پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!»
يكى از دلائل نصب و جعل الهى بودن مقام «امامت»، آيه ذيل است كه حضرت موسى عليه السلام وزارت و معاونت در برنامههايش را براى برادرش هارون از خداوند در خواست مىنمايد و مىفرمايد:
وَاجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي هارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً. (طه/29-32)
وزيرى از خاندانم براى من قرار بده؛ برادرم هارون را، به وسيله او پشتم را محكم كن و او را در كار من شريك گردان.
اين آيه، مهمترين امرى را كه براى حضرت هارون ثابت مىكند، همان وزارت، وصايت و جانشنى اوست.
خداوند متعال می باشند؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ» (مائده/ 35) و معصوم (ع) در تفسیر این آیه شریفه می فرماید: «وَ نَحْنُ الْوَسِیلَهُ إِلَى اللَّهِ وَ الْوُصْلَهُ إِلَى رِضْوَانِ اللَّه» (بحار الأنوار، ج25، ص:1).
1-2-بی معرفتی به امام
این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»
(این حدیث مورد اتفاق شیعه و سنی است (تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الكلام، 2/275.))
امام رضا(ع) از پيامبر خدا(ص) نيز چنين نقل كردهاند: «من مات و ليس له امام من ولدي مات ميتة جاهليه؛ هر كس از مسلمانان بميرد و امامي از فرزندانم براي او نباشد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است و اعمال او پذيرفته نيست (صدوق،1380، ج2: 93).
امام رضا(ع) در حديثي شرط درخواست شفاعت براي زائر خويش را در روز قيامت عارف به حق امام بودن ذكر كردهاند (صدوق، بيتا، ج2 : 538؛ همان، 1380، ج2: 636؛ مجلسي،1410ق، ج5: 394؛ فيضکاشاني، 1411ق، ج14: 1548؛ همان، بيتا، ج4: 148؛ حر عاملي، 1403ق، ج10: 434؛ مجلسي، 1403ق، ج102: 33).
2-اخلاق در ارتباط عملی با پیشوایان دین
2-1-محبت به امام
-محبت به امام
محبت به اهل بیت، این پیوند درونی، هم بیمه کننده دوستدار اهل بیت در مقابل انحرافها و لغزشهاست، هم هدایتگر امت به سرچشمه زلال دین است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است که مردم را دوستدار اهل بیت بار آورید و بر مبنای این محبت، تربیت کنید:
ادبوا اولادکم علی حبی و حب اهل بیتی والقرآن.(7)
فرزندانتان را با محبت من و محبت خاندان من و محبت قرآن تربیت و تأدیب کنید.
در حدیثی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سه عنصر و نقش آن در سعادت انسان اشاره فرموه است:
معرفة آل محمد برائة من النار و حب آل محمد جواز علی الصراط و الولایه لآل محمد امان من العذاب(10)
معرفت و شناخت آل محمد، برائت و نجات از دوزخ است و محبت آل محمد، جواز عبور از صراط است و ولایت نسبت به آل محمد، امان از عذاب است.
این رابطه را میتوان چنین ترسیم کرد:
معرفت – محبت – اطاعت
در حدیث امام صادق (علیه السلام) نیز آمده است
2-2-اطاعت از امام
تنها راه سعادتِ نهايي و نجات کامل بشر، اطاعت از امامان است. امام، اسوۀ حسنه و سرمشق جامع و الگوي جهاني و جاويدان الهي است. انسان همواره نيازمند الگو براي رشد و تکامل مادي و معنوي است. امامان الگوهاي برترند، بنابراين اطاعت و پيروي کامل از آنان لازم است.
به نقل از فضلبن شاذان نيشابوري، امام رضا(ع) در بيان فلسفۀ فرمان خداوند بر وجوب اطاعت از امامان، علل بسياري را ذکر کرده و ضمن يادآوري اينکه امامان امين، سرپرست و رئيس دين و دنياي بشرند فرمودهاند:
و منها انه لو لميجعل لهم اماماً قيماً اميناً حافظاً مستودعاً لدرست المله و ذهب الدين و غيرت السنن و الاحکام و لزاد فيه المبتدعون و نقص منه الملحدون و شبهوا ذلک علي المسلمين…؛ از آن علل است اينکه اگر خدا پيشوايي امين، حافظ و سرپرستي مطمئن براي مردم قرار ندهد، مليت و آيين نابود ميشود، دين از بين ميرود، سنتها و احکام تغيير مييابد و بدعتگذاران، در دين ميافزايند و ملحدان از آن ميکاهند و آن را بر مسلمانان مشتبه ميسازند (همان، ج2: 205 ـ 203).
زيرا ما ديدهايم مردم ناقص و نيازمندند و کامل نيستند و علاوه بر اين، اختلاف فهم و اختلاف در هواها و تشتت در آرا دارند. اگر خداوند بر آنان سرپرستي نگمارد که نگاهدار آنچه رسول خدا(ص) آورده است باشند، همانطور که بيان کرديم، همه فاسد و تباه خواهند شد و شرايع، احکام، اساس دين و ايمان دگرگون خواهد شد و در آن نابودي همۀ خلق است.
آنچه در اين تبيين عقلاني فلسفۀ نصب امام و علل و ضرورت اطاعت از امام درخور توجه است، همين وجوب اطاعت از امام است. وجود امام، معرفت امام و فرمانبُرداري از امام، آثار بنيادي سازندۀ فراواني دارد و نافرماني و کوتاهي در پيروي از امام نيز بسيار ويرانگر و نابودکننده است.
خداوند در آيه 69 سوره ي نساء اشاره مي کند: و من يطع الله و الرسول فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا؛ و هر که از خدا و پيامبرش اطاعت کند همراه با کساني خواهد بود که خدا نعمتشان داده است؛ چون انبياء و صديقان و شهيدان و صالحان. و اينان چه نيکو رفيقانند.
امام علي (عليه السلام) در باره ي حق امام بر مردم مي فرمايند: … مردم وظيفه دارند سخنش را بشنوند، فرمانش ببرند و هر گاه آنان را فرا خواند، اجابت کنند. (همان، ح 875)
فصل سوم: اخلاق در ارتباط با خود
اخلاق در ارتباط علمی با خود
غفلت از خود
در جهان امروز پيشرفت هاي شگفت آوري در علوم تجربي به ويژه روان شناسي و روان كاوي رقم خورده اند، اما نتوانسته اند مشكلات روحي و رواني انسان، مانند اضطراب ها، فشارهاي رواني، روان پريشي، افسردگي ها و پوچ گرايي و بي معنا بودن زندگي را درمان بخشند. انسان امروز، هويت واقعي خود را از دست داده و خويشتن خويش را گم كرده است. علي رغم اينكه او در پرتو پيشرفت ها و امكانات مادي و رشد صنعت ارتباطات بهتر مي تواند با انسانهاي ديگر ارتباط بر قرار سازد، احساس تنهايي مي كند.
تمام اين مشكلات ناشي از آن است كه آدمي، هويت و حقيقت انساني خود را به خوبي نشناخته و نقطه اتكا و آرامش خود، يعني خداوند متعال را از دست داده است. انسان موجودي فقير و وابسته به خداست،
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ ( فاطر : 15) ای مردم ! شما ( در هر چیزی ، محتاج و ) نیازمند خدائید ، و خدا بینیاز ( از عبادت شما است ) و ستوده است .
انسان عصر جدید رابطه خود را با خدا نايده انگاشته و حتي با خدا به تصور آنكه با آزادي اش ناسازگار است، قهر كرده و او را از زندگي خود كنار نهاده است، غافل از آنكه حيات و تكامل و تعالي او در گرو ارتباط با خداوند است.
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. سوره : الحشر آیه : 19
از آن کسان مباشيد که خدا را فراموش کردند و خدا نيز چنان کرد تا خود را فراموش کنند ايشان نافرمانند
«بدون توحید خدا، انسان از شناخت واقعی خود و جهان محروم است. وقتی خویشتن را نشناخت نمیداند با خود چه كند و آنگاه كه جهان را نشناخت با نحوه برخورد خود با جهان آشنا نیست؛ زیرا چنین انسانی خدایی را كه همه اشیا را آفریده و بر همه چیز احاطه دارد، نشناخته است، و چون خدا بر همه چیز احاطه دارد بدون شناخت او هرگز نمیتوان به حقیقت چیزی پی برد؛ زیرا آن كس كه حقیقتی را كه دل انسان را روشن میكند نبیند، درون خود را نخواهد دید و قهراً خود را نمیتواند بشناسد و چون حقیقتی را كه به جهان نور میبخشد ندید، جهان را هم نخواهد دید.
متفكر طالبِ یقینْ با توحید، هم میتواند جهان را خوب بشناسد و هم خود را، و اگر خود را آن طور كه باید در پرتو توحید شناخت هرگز با خود جاهلانه برخورد نمیكند، خود مجازی را به جای خود حقیقی نمیپندارد و خویش را جز فقر و وابستگی به مبدأ غنی نمیبیند؛ ازاینرو فرومایگی و تكبر را به سرافرازی و فروتنی تبدیل میكند، ولی اگر حقیقت خود را نشناخت داعیه تكبر و غرور خواهد داشت
با سرمایه توحید هم میتوان به ملك طبیعی و هم به ملكوت فراطبیعی بینا شد و بهره انسان غیر موحد در حد ظاهر حیات دنیوی است؛ (فاعرِض عن من تولّی عن ذكرنا ولم یرد إلّا الْحَیَاةِ الدنیا ذلك مبلغهم من العلم)[4]؛ پس از هر كس كه از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده، روی برتاب. این منتها دانش آنهاست. زیرا دنیا پایان دید نابیناست چنانكه امیرمؤمنان فرمود: «وإنّما الدنیا منتهی بصر الأعمی… ».[5]
این نوع شناخت كه تنها ظاهر حیات دنیوی را كه به تعبیر قرآن متاع اندك است میبیند منقطع الأول والاخر و در حد شناخت حیوانات است و قهراً حیات كسی كه شناخت او از بشر و جهان به قدری تنزل كرده كه در حد حیات حیوانی است، چنانكه امام سجاد(علیهالسلام) میفرماید: زندگی بدون شناخت خدا و حمد الهی، خروج از حریم انسانی به حدود حیوانی است؛ «… ولو كانوا كذلك لخرجوا من حدود الانسانیة إلی حد البهیمیّة»[6].»[1]
«وَ الَّذینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ» آنان که کافر شدند، همانند چارپایان میخورند و از لذایذ دنیایی بهره میگیرند؛ چنان که کمال او همین بهرهوریهای مادی و کمالات دنیای و با رسیدن به همین لذایذ فرحناک میشود: «ُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا.»
آثار غفلت
أفرأیت ّ من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد الله.
و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین و إنهم لیَصُدُّونَهم عن السبیل و یحسبون أنَّهم مهتدون.
توجه به خود
منظور از توجه به خود، توجه به خود واقعی میباشد. انسان در عالم ملک و ملکوت دارای حقیقتی است که بایستی پردههای پوشانندة آنها را کنار بزند.
َیا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ. سوره : المائدة آیه : 105
ای کسانی که ايمان آورده ايد ، به خود پردازيد اگر شما هدايت يافته ايد ، آنان که گمراه مانده اند به شما زيانی نرسانند بازگشت همه شما نزد خداست ، تا شما را به آن کارها که می کرده ايد آگاه گرداند
حال سئوال این است که انسان چگونه به خود حقیقی و واقعی خود توجه پیدا کند؟ انسان زمانی که مظهر اسماء حسنای الهی شد خود واقعی خود را می یابد. انسان زمانی که خود واقعی خود را پیدا نمود زنده شده است زنده به حیات طیبه
قل الله یعنی در مقام اعتقاد مقام عمل و مقام بیان بگو خدا
فلاتموتن الا و انتم مسلمون
اخلاق در ارتباط عملی باخود (خودسازی)
مبارزه با نفس و شیطان
تقوا راه مبارزه با شیطان و نفس و در واقع منظور از خود سازی است
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون
راههای دست یابی به تقوا
بالابردن ایمان
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: أفضَلُ الإیمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللَّهَ مَعَکَ حَیثُ ما کُنتَ؛ برترین [مرتبه] ایمان آن است که بدانى هرکجا باشى خدا با تو است.( کنزالعمّال- ح ۶۶ ؛ میزان الحکمه ج ۱ ص ۴۳۶ ح ۱۴۴۳)
بالابردن عقل
همنوایی با فرشتهها
مبارزه با شیطان
وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن» (انعام112)
در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت می فرماید: “آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله می گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه می کند و صدقه، کمرش را می شکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را می بُرد و استغفار، بند دلش را می برد”.. (سفینة البحار، ج 2، ص 64.) در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که قلب هر انسان دو گوش دارد در یکی شیطانی نشسته و همواره به سوی شر و پلیدی دعوت میکند و در گوش دیگر فرشتهای است که به خیر و نیکی میخواند. درون انسان عرصة جنگ میان شیطان و فرشته درون است. اگر شخص ارادة خود را به سوی فرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد، اما در صورتی انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشتة درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته که فرشتة درون هیچگاه شکست نمیخورد، انسان تنها میتواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشتة درونی همان ندای فطرت است که تغییر و تبدّلی پیدا نمیکند.(روم/30)
شناخت نفس اماره
امام سجاد فرمودند: « سوگند به خدا، بترسید از خدا، جهاد با نفس کنید که نفس دشمن ترین دشمنان شماست، چنان که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ میفرماید: همانا نفس اماره همواره امر به بدی میکند، مگر کسی که مورد لطف و رحمت حق قرار گیرد و به تحقیق سرلوحۀ همه معاصی خواهش های نفسانی است.»
توجه به رفتار
مشارطه:
مشارطه آن است که انسان با خودش عهد و پیمان میبندد که در انجام وظایف، تکالیف و مسئولیتهای خویش به هیچ وجه کوتاهی نکرده و از دستورهای خدای تعالی تجاوز ننماید.
مراقبه:
مراقبه عبارت است از مراقبت انسان از خویشتن در همه اوضاع و احوال پس از مشارطه.
محاسبه:
محاسبه نفس یعنی انسان در شبانه روز وقتی را برای حسابرسی اعمالش در نظر بگیرد که اگر کار بدی کرده نفس خویش را سرزنش کند و چنانچه کار نیکویی انجام داد، خدا را سپاس گوید.
معاتبه ( انتقاد از خود):
معاتبه بعد از محاسبه است بدین صورت که اگر انسان بعد از محاسبه دریافت که به پیمان خود پابند نبوده و به آن عمل نکرده، خویش را محاکمه ملامت کند و مورد عتاب و سرزنش قرار دهد تا از این راه خویش را برای جبران گذشته آماده نماید. حتی اگر تخلفش زیاد بود، خود را عقوبت « معاتبه و تنبیه» کند.
فصل چهارم: اخلاق در ارتباط با دیگران
1-اخلاق در ارتباط علمی با دیگران
1-1-خدا محوری در ارتباطات
مبتنی بودن توجه به توسعة ارتباطات دوستانه و برادرانه بر قرب به خدا، کانون اساسی مباحث اخلاقی در این موضوع است. وقتی توسعة ارتباطات دوستانه و بردارانه برای ما ارزشمند هستند که باعث تقرب ما به خدا بشوند در غیر این صورت از ارزش اخلاقی برخوردار نیستند.
1-2-توجه به مطالعة دانش توسعة ارتباطات
دانش توسعة ارتباطات حول محور تقرب به خدا در متون دینی اصیل مثل کتاب مصادقة الاخوان شیخ صدوق مورد توجه قرار بوده است. کتابهای زیادی پیرامون این موضوع از مکاتب مختلف ارائه شده که ارزشگذاریهای آنها براساس مکاتب خود صورت گرفته است آنچه لازم است در این موضوع مد نظر قرار گیرد توسعة اطلاعات پیرامون این موضوع در کتابهایی است که از آموزههای دین اسلام نشات گرفتهاند. چنین مطالعاتی و عمل به آنها دارای آثار زیر میباشد:
1- مانع بوجود آمدن انحرافات فکری در این موضوع می شود.
2- افکار و اندیشه های تازه ای بوجود می آورد.
3- توانایی بدست آوردن دوستان جدید را فراهم میآورد.
4- این امکان را فراهم میآورد که اگر حق با شما باشد شما بتوانید دیگران را با خود هم عقیده سازید.
5- قدرت ارائه شخصیت خود را پیدا میکنید.
6-بیتردید باعث میشود شخصیت شما از آنچه هستید بهتر گردد.
7-به شما آداب معاشرت و جسارت سخنوری میبخشد.
8-این موهبت را نصیب شما می سازد که قادر باشید حرارت و شوق زندگی صالحانه را در اطرافیانتان بوجود بیاورید.
2-اخلاق در ارتباط عملی با دیگران
2-1-نحوة ارتباط در معاشرتها
2-1-1- تحصیل مؤلفههای عامل جاذبه و مقبولیت
- خوش اخلاقی
تحسین واقعی و صادقانه برای روحیه دادن به افراد، ارزش بسیار بالایی دارد. لبخند می تواند اوّلین گام برای رسیدن به این تحسین باشد و مهربانی و صمیمیت شما را به دیگران انتقال دهد.
دین مبین اسلام و ائمه اطهار نیز بر این مورد، تأکید کرده اند و احادیثی نیز در این مورد وجود دارد. امام صادق(ع) می فرماید: «هر که به روی برادرش لبخند بزند، برایش حسنه ای خواهد بود».
امام کاظم(ع) نیز در حدیث دیگری می فرماید: «مهرورزی با مردم، نیمی از عقل است».
- ایمان و عمل صالح
- انصاف در معاشرت با مردم
- همدردی در مشکلات آنها
- زیباییهای ظاهری
2-1-2- توسعة مهارتهای ایجاد ارتباط
- مخاطب شناسی
- توانمندی در ابراز مشخص افکار و احساسات
- توانمندی در مهارت زبان گفتاری:
- خوب سخن گفتن :
- توانمندی در مهارت زبان گفتاری:
صدا، ابتدایی ترین وسیله برای برقراری ارتباط با دیگران است. تاکنون به لحن صدای خود توجه کرده اید؟ صدای شما از دید دیگران چگونه است؟
وقتی با دیگران به طور حضوری و یا پای تلفن صحبت می کنید و یا حتی هنگامی که در یک نشست گروهی حضور دارید، یاد بگیرید از صدایتان به عنوان وسیله ای غنی و پُر طنین استفاده نمایید. همچنین بیاموزید تا با صدایتان توجه آنها را جلب کنید و نگذارید، صدایتان سدی بر اعمالتان شود. صدای شما اصلی ترین وسیله برای ارسال پیام شما به حساب می آید و مانند وسیله نقلیه عمل می کند.
تحقیقات نشان داده است، هنگامی که دیده نمی شوید، مثلاً وقتی با تلفن صحبت می کنید، 84 درصد از اعتباری که شما در گفتگو کسب می کنید، ناشی از تُن صدا، زیر و بم صدا و طنین صداست. ظرفیت انتقالی صدا خیلی بیش از آنچه که می پنداریم است. ما از تُن صدای افرادی که از پشت تلفن می شنویم، در همان چند لحظه اوّل، می توانیم مسائل زیادی را استخراج کنیم. به افرادی که خوب آنها را می شناسید، تلفن زده، به طرز اَلو گفتن آنها توجه کنید. به احتمال قوی، با شنیدن همان یک کلمه می توانید حالت های آنها را حدس بزنید.
چهار بخش اصلی صدا عبارت اند از: آرامش، تنفّس، بلندی و طنین صدا. هر یک از این اجزا را می توان به وسیله تمرین به گونه ای تغییر داد که بر اثر بخشی صدا افزوده شود. توجه داشته باشید که همه این اصول با یکدیگر در رابطه هستند، تا به صدا ویژگی خاصی بدهند. تنوّع صوتی، روش مؤثّری برای علاقه مند کردن و درگیر شدن مخاطب به حساب می آید.
صدای شما، باید بسته به نوع کلامی که می خواهید استفاده کنید، آهنگ مخصوص خود را داشته باشد. اگر تاکنون به سخنرانی های بزرگ توجه کرده باشید، می بینید که آهنگ صدا و کلام، بسته به موضوع سخنی که گفته می شود تغییر می کند. مثلاً در یک سخنرانی، کلمات، محکم، قاطع و بلند اَدا می شوند؛ چرا که مثلاً می خواهد تا تأثیر شعاری که داده می شود به خوبی نمایان باشد. از سویی دیگر، نمی توان یک شعر یا قطعه لطیف ادبی را با همان لحن سخن قرائت نمود؛ چرا که آرامش در ادای کلمات را می طلبد.
کلمات را درست ادا کنید! فارسی، زبان شیرینی است که تلفظ کلمات آن، چندان مشکل نیست. این موضوع را به خاطر بسپارید که هر کلمه، ارزش خاص خود را دارد؛ پس سعی کنید که تمامی آنها را درست ادا کنید. تلفظ اشتباه یک کلمه در جمع، ممکن است اسباب استهزا و ناراحتی شما را فراهم کند.
نیمه بُریده و تند، صحبت نکنید! تند صحبت کردن، اثر کلام شما را از بین می برد. کسی به دنبال شما نیست. با آرامش تمام، آنچه را که می خواهید، به مخاطب انتقال دهید؛ حتی اگر کمبود وقت داشته باشد. اَدای پنج کلمه تأثیرگذار، بهتر از پانزده کلمه بدون تأثیر است (البته تند صحبت نکردن، به معنای کُند صحبت کردن، تا جایی که حوصله مخاطب را سر ببرید نیست!).
به هر کلام، آهنگ مخصوص خود را ببخشید. تصوّر کنید قاضی یک دادگاه هستید و باید حکمی را قرائت کنید. حکم این است: «اعدام لازم نیست بخشش» نوع آهنگی که شما به این جمله می بخشید، می تواند در پیام، تغییری اساسی ایجاد کند. اگر شما کلمه «اعدام» را محکم تلفظ کنید و پس از آن مکث کوتاهی کنید، حاصل مجله این خواهد شد «اعدام، لازم نیست بخشش» و با این احتساب متهم بخت برگشته را به پای چوبه اعدام خواهید کشاند؛ امّا اگر اعدام را آهسته تلفظ کنید و پس از «نیست» مکث کنید و «بخشش» را محکم ادا کنید «اعدام لازم نیست، بخشش»، به متهّم، حیات دوباره بخشیده اید.
کلمات، روحی دارند که نوع بیان شما، آنها را آزاد می کند. الفاظ، شکل ظاهری این کلمات اند؛ پس سعی کنید تا به روح کلمات نیز توجه شود.
- سخن خوب گفتن:
- توانمندی در مهارت زبان غیر گفتاری
- توانمندی تاثیر بر دیگران
2-2-نحوة ارتباط در دوستیهای صمیمانه
2-2-1-توسعة مهارتهای گزینش دوست
- انتخاب دوست
- آزمایش دوست
2-2-2- رشد توانمندیهای لازم برای مدیرت روابط
- توانمندی در روکردن مشکلات و تعارضات و حل کردن آنها
- رعایت حقوق دوستی
- دفع آفات و آسیبهای دوستی
- توانمندی در حذف و اضافه یا تقویت و کم نمودن ارتباط
فصل پنجم: اخلاق در ارتباط با اقتصاد
مفهوم شناسی: مفهوم اقتصاد از نگاه اسلام
اقتصاد در لغت به معنی میانه روی است و در اصطلاح مکاتب مختلف هر کدام برداشت مکتبی خود را بیان نمودهاند آنچه در ادامه میآید بیان مفهوم اصطلاحی اقتصاد از نگاه مکتب نورانی و درخشان اسلام است. شهید سیّد محمّدباقر صدر ;در مقدّمهي کتاب «اقتصاد ما»، در تعریف علم اقتصاد گفته است: «علم اقتصاد عبارت است از علمی که حیات اقتصادی و پدیدهها و جلوههای آن را تفسیر کـرده و ارتباط آن پـدیـدههـا و جلوههـا را با اسباب و عوامل کلّی که بر آن حاکم است، بیان میدارد.»
اقتصاد در فرهنگ عربی نیز تعاریفي مشابه دارد:
«والاقتصاد فی المعيشة هو التّوسط بين التبذير و التّقصير و منه الحديث: “ما عال امرؤ فی اقتصاد.” و مثله: “ما عال مقتصد.”»؛ يعني: «اقتصاد در ادارهي زندگی عبارت است از حد وسط بین اسراف و زیادهروی و بخل و تنگنظری است که در حدیث آمده است: “شخص در میانهروی گرفتار فقر نمیشود.” يا در حدیث دیگر است: “شخص میانهرو هرگز نیازمند نمیشود.”»
در کتاب مبانی اقتصاد اسلامی، تعریفی که دفتر همکاری حوزه و دانشگاه مینماید چنین است:
«اقتصاد عبارت است از شناخت، ارزیابی و انتخاب روشهایی که بشر برای تولید و توزیع کالا و خدمات، از منابع محدود یا غیرآماده، بهمنظور مصرف بهکار میگیرد.»
1-اخلاق در ارتباط علمی با اقتصاد
1-1-توجه به خدا در اقتصاد و رشد اقتصادی خدا محور
1-1-1-توجه به خدا در اقتصاد
خداوند به صورت عام به جهت خالقیت و ربوبیت، محور و کانون وجود و رشد عالم هستی است و به صورت خاص در موضوع اقتصاد به جهت مالکیت و رازقیّت محور و کانون وجود و رشد اقتصاد میباشد و تقدیر معیشت بندگان بعهدة او است. از این رو لازم است توجه به خدا در اقتصاد کانون و محور هر گونه رشد یا فعالیت اقتصادی باشد. در این بینش، انسان، جانشین خداست و طبیعت با تمام ثروتها و امکاناتش به عنوان «امانت» در اختیار بشر قرار گرفته و او موظّف است، فعالیتهای اقتصادی خود را در چارچوب احکام و ارزشهای الهی به سامان رساند.
«هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها»؛ «اللّه الذی سخّر لکم البحر لتجری الفلک فیه بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون* و سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الأرض جمیعا منه».
انسانِ «تربیت یافته، تزکیه شده و اخلاقمدار» خلیفه خدا، معلّم و مسجود فرشتگان، و برخوردار از کرامتی ویژه و مقامی بس ارجمند است و از دیدگاه اسلام، «انسان اقتصادی مطلوب» به شمار میرود.
1-1-2-توصیههای اسلام برای رشد و توسعة اقتصادی
الف) استغفار:
«استغفروا ربّکم إنّه کان غفّارا* یرسل السماء علیکم مدرارا* و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم أنهارا»
ب) بالابردن ایمان و تقوا
«و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض»؛
«و من یتّق اللّه یجعل له مخرجا* و یرزقه من حیث لا یحتسب».
ج) تلاش برای رفع نیاز
حضرت رسول(ص) فرمودند:
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ التَّقِيَّ الْغَنِيَّ الْخَفِيَّ.»
«خداوند بندهي پرهيزگارِ بىنيازِ پوشيدهحال را دوست دارد.»
– «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً.»
«بیم آن است که فقر به کفر انجامد.»
اما در عین حال توجه به این نکته هم مهم است که:
– «ليبشر فقراء المؤمنين بالفراغ يوم القيامة قبل الأغنياء بمقدار خمس مائة عام هؤلاء في الجنّة ينعمون و هؤلاء يحاسبون.»
«مؤمنان فقیر را بشارت ده که روز قیامت به اندازهي پانصد سال زودتر از ثروتمندان (از حسابرسی) فارغ شوند. آنان در بهشت از نعمتها بهرهمندند و اینان حساب پس میدهند.»
1-2-غفلت از رشد اقتصادی خدا محور
1-2-1-غفلت از رشد اقتصادی
«لاتَنسِ نَصیبَكَ من الدُنیا»
«سهم خود را از دنیا فراموش نكن» (سوره قصص، آیه 77)
آیت الله شهید مطهری(ره) در بررسی علل عقب ماندگی جوامع اسلامی تصریح دارد كه نوع داوری و برداشت نادرستی كه مسلمانان از مفاهیمی همانند تقدیر الهی، اعتقاد به آخرت و تحقیر دنیا، زهد، توكل و قناعت یافتند، یكی از عوامل عقب ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت علمی، فنی و اقتصادی و … شده است.
برخیها ممكن است با اشاره به این آیات و روایات، مسلمانان و جوامع اسلامی را متهم سازند كه آنها معتقدند كه كار و تلاش در توسعه، رشد، رفاه و امور دنیایی و افزایش روزی تاثیر ندارد؛ چراكه این امور پیشاپیش از طرف خداوند متعال تعیین شده، و همین امر زمینههای سستی و تنبلی جوامع اسلامی را فراهم آورده است؛ درنتیجه از كاروان سریع رشد عقب مانده اند؛ البته بعید نیست برداشتهای ناصواب برخی مسلمانان یكسونگر و ظاهر بین و تبلیغات برخی دستگاههای حكومتی سوء استفاده گر در طول تاریخ اسلام، در واقعیت تلخ پیش گفته سهم فراوانی داشته باشد. تاریخ نشان میدهد كه این مسئله ابزاری بود در اختیار حكومت سفاك بنی امیه و آنها مخالفان خود را با مستمسك قرار دادن قضا قدر، به كام مرگ و شكنجه میفرستادند و با دستگاه تبلیغی خود برای جلوگیری از اعتراض مردم، این اندیشه را به غلط تبلیغ میكردند. (ر.ك: مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج1، ص 375 و 376)
1-2-2-غفلت از خدا در رشد اقتصادی
وَ ٱعلَمُوۤا أَنَّماۤ أَموالُکُم وَ أَولادُکُم فِتنَةٌ وَ أَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجرٌ عَظيمٌ
«و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیلهي] آزمایش [شما] هستند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است.»
وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ/ آیه 34 سوره توبه
و کسانی را که از زر و سيم میاندوزند و در راه خدا انفاقش نمیکنند، به عذابی دردآور بشارت ده.»
غفلت از خدا در اقتصاد «انسان اقتصادی مطرود» از دیدگاه اسلام را شکل میدهد. برخی از ویژگیها و نشانههای رفتاری چنین انسانی این گونه است:
- پیوسته، سود مادّی خویش را بر منافع دیگران ترجیح میدهد؛ از این رو، خسیس و خودخواه است: «و کان الإنسان قتورا».
- نمیتواند یا نمیخواهد منافع واقعی و درازمدّت خویش را در نظر گیرد: «بل تحبّون العاجلة* و تذرون الآخرة».
- سخت شیفته مال و ثروت است: «و إنّه لحبّ الخیر لشدید».
- کمظرفیت و کمطاقت است؛ از این رو، در مواجهه با مشکلات اقتصادی، بیتابی میکند و به هنگام گشایش و رفاه، بخل میورزد: «إنّ الإنسان خلق هلوعا* إذا مسّه الشرّ جزوعا* و إذا مسّه الخیر منوعا».
5 . در صورت توانگری، سرکشی میکند: «إنّ الإنسان لیطغی* أن رآه استغنی»،
برخود میبالد و بر دیگران فخر میفروشد: «إنّه لفرح فخور».
امام علی(ع) میفرماید:
«سكر الغفله و الغرور ابعد افاقه من سكرالخمور»؛ كسانی كه مست غفلتو غرور هستند خیلی دیرتر از مستشدگان از شراب بهوش میآیند.
ماجرای خدا فراموشی قارون در قرآن:
سوره قصص » آیات 76 تا 80
«76» إِنَّ قَرُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَ ءَاتَیْنَهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِى الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَاتَفْرَحْإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ
همانا قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم نمود، با آن كه ما آنقدر از گنجها (و صندوق جواهرات) به او داده بودیم كه حمل (آن ذخایر و)كلیدهایش بر گروه نیرومند نیز سنگین بود. روزى قومش به او گفتند: مغرورانه شادى مكن، بدرستى كه خداوند شادمانان مغرور را دوست نمىدارد.
«77» وَابْتَغِ فِیمَآ ءَاتَكَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَكَ مِنَ الدُّنْیَا وَ أَحْسِن كَمَآ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْكَ وَ لَاتَبْغِ الْفَسَادَ فِى الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَایُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ
و (اى قارون!) در آنچه خداوند به تو داده است، سراى آخرت را جستجو نما و (در عین حال) بهرهات را نیز از این دنیا فراموش مكن و همانگونه كه خداوند به تو احسان كرده است، تو نیز (از این ثروت به دیگران) احسان نما وبدنبال فساد در زمین مباش كه خداوند، فسادگران را دوست نمىدارد.
«78» قَالَ إِنَّمَآ أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِى أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَلَا یُسْئَلُ عَنذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ
(قارون در جواب) گفت: همانا این (ثروت فراوان) به واسطه دانشى كه نزد من است، به من داده شده، آیا او نمىدانست كه خداوند، قبل از او از میان نسلها، كسانى را كه از او نیرومندتر و مالاندوزتر بودند، هلاك كرده است؟ و (در آن هنگام حتّى) از گناهان مجرمان (هم)سؤالى نمىشود؟!
«79» فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا یَلَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَآ أُوتِىَ قَرُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ
(روزى قارون) با تمام تجمّل خود در میان قومش ظاهر شد، (با دیدن این صحنه) آنان كه خواهان زندگانى دنیا بودند (آهى كشیده و) گفتند: اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده، براى ما نیز بود. براستى كه او بهرهى بزرگى (از نعمتها) دارد.
«80» وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَیْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَعَمِلَصَلِحاً وَلَا یُلَقَّهَآ إِلَّا الصَّبِرُونَ
و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ایمان آورند و كار شایسته انجام دهند (از این مال و ثروت)، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دریافت نخواهند كرد.
2-اخلاق در ارتباط عملی با اقتصاد
این نوشتار مهمترین عناصر اخلاق اقتصادی را در سه بخش «تولید»، «توزیع» و «مصرف» مورد بررسی قرار میدهد
1-2-اخلاق تولید:
در نظام ارزشگذاری اسلام، کار و تولید، نه امری صرفا مادّی، بلکه عبادتی بزرگ و دارای ارزش ذاتی است؛ بدین معنا که کار و تولید، صرفا مقدّمه کسب کردن سود و درآمد یا ضرورتی برای جلوگیری از فقر نیست، بلکه نفس کار کردن به سبب آثار مثبت اقتصادی، روحی و اخلاقی آن مطلوب است؛ از این رو، انسان در عین توانگری و بینیازی، موظّف به کار و تلاش است و در عین حال، ارزش آن، به رعایت اخلاق کار منوط میباشد.
1-1-2-هدفمندی و انگیزه سالم
در نگرش اسلام، هدف نهایی انسان، تکامل در پرتو نیل به قرب الهی است؛ از این رو، هدف نهایی نظام اقتصادی اسلام، فراهم کردن زمینههای لازم برای دستیابی افراد به کمال مطلوب است.
«انجام دادن وظایف عبادی»، «تأمین نیازهای زندگی و رسیدن به رفاه نسبی»، «خودکفایی و اقتدار جامعه»، و «مشارکت در خدمات اجتماعی» از مهمترین اهداف فرد مسلمان در کار و تولید است.
2-1-2-وجدان کاری
«وجدان کاری» به معنای «گرایش به انجام دادن صحیح کار و وظایف شغلی، بدون نظارت مستقیم» است.
3 و 4-1-2-تخصص و تعهّد
«تخصّص و تعهّد»، دو ویژگی اساسی نیروی کار و مدیریت است که در آموزههای دینی، به شدّت مورد تأکید است، به گونهای که ممکن نیست هیچیک بدون دیگری، ملاک ارزیابی و مطلوبیت باشد: «إنّ خیر من استأجرت القویّ الأمین»؛ «قال اجعلنی علی خزائن الأرض إنّی حفیظ علیم».
در بینش اقتصادی اسلام، «متعهّد غیر متخصّص» در ردیف «متخصّص خائن» قرار میگیرد. امام صادق علیهالسلام در این باره میفرمایند: «ما أبالی ائتمنتُ؛ خائنا أو مضیّعا»؛ از این رو آگاهی از دانشهای هر زمان و افزایش تخصّص، در کنار پاکی و تعهّد، از وظایف دینی نیروی کار است، به گونهای که تعهّد او اقتضا میکند، از پذیرش کاری که تخصّص و توان آن را ندارد، خودداری ورزد.
5-1-2- انضباط کاری
نظم و انضباط و مدیریت زمان، از مهمترین عوامل بهرهبرداری بهینه از سرمایههاست؛ از این رو، علاوه بر تأکید بر رعایت نظم، شاخصههای انضباط در فعالیتهای اقتصادی نیز مورد تأکید است.
برخی از این شاخصهها عبارت است از: «تقسیم وقت»، «تقسیم کار بر اساس توانمندیها و تخصّص افراد»، «رعایت میانهروی در کار با پرهیز از سستی یا حرص و آزمندی» و «رعایت میانهروی به هدف پاسداشت سلامت جسمی و روحی و رسیدگی به سایر وظایف».
افزون بر این موارد، ارزشهای اخلاقی ـ اقتصادی دیگری نیز در عرصه کار و تولید، در آموزههای دینی مورد تأکید است که تفصیل آنها مقال دیگری را میطلبد.
2-2-اخلاق توزیع ثروت
1-2-2-رعایت اعتدال
اعتدال در توزیع یعنی نباید در اختصاص درآمد به نیازها مسئله به افراط و تفریط کشیده شود.
– «كلوا و اشربوا و تصدّقوا و ألبسوا في غير إسراف و لا مخيلة.»
«بخورید و بنوشید و صدقه دهید و بپوشید بیاسراف و تکبّر.»
2-2-2-توجه به احسان در راه خدا
لازم است بخشی از درآمد به امر احسان در راه خدا اختصاص یابد.
«ما مِنْ عَمَلٍ أَفْضَلَ مِنْ إِشْبَاعِ كَبِدٍ جَائِعٍ.»
«هیچکاری بهتر از سیر کردن شکم گرسنه نیست.»
«إنّ اللَّه تعالى يدخل بلقمة الخبز و قبضة التّمر و مثله ممّا ينفع المسكين ثلاثة الجنّة، صاحب البيت الآمر به و الزّوجة المصلحة و الخادم الّذي يناول المسكين.»
«خداوند بهوسیلهي یک لقمه نان و یک مشت خرما و امثال آنکه فقیر را سودمند افتد، سه تن را به بهشت میبرد: صاحبخانه که به دادن آن امر میدهد و زنی که آن را آماده میکند و خادمی که آن را به فقیر میدهد.»
– «ثلاث فيهنّ البركة: البيع إلى أجل و المقارضة و إخلاط البرّ بالشّعير للبيت لا للبيع.»
«سه چیز مایهي برکت است: فروش نسیه، قرضدادن به یکدیگر و آمیختن گندم به جو برای مصرف، نه برای فروش.»
تقدم فقرا بر خود: «و یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصة».
«ینفقون أموالهم ابتغاء مرضات اللّه» و خدمت به نیازمندان: «و فی أموالهم حقّ للسائل و المحروم»
«إنّ الذین یتلون کتاب اللّه و أقاموا الصلاة و أنفقوا ممّا رزقناهم سرّا و علانیةً یرجون تجارة لن تبور* لیوفیّهم أجورهم و یزیدهم من فضله».
3-2-2- رعایت نیازهای اهم
چون درآمد ما محدود و نیازهای ما نامحدود است لذا لازم است که بین نیازهایمان اولویت بندی کنیم یعنی آنچه از اولویت بیشتری برخوردار است در تزاحم با آنچه اولویت کمتری دارد ترجیح داده میشود.
4-2-2-پرهیز از ولخرجی « تبذیر»
تبذیر از ریشه “بذر” یعنی تفریق و پخش کردن چیزی است این کلمه در اصل از ریختن و پاشیدن بذر آمده است اما به شکل استعاری در خصوص بحث ما، فرد تبذیر کننده کسی است که مال خود را بیهوده تلف کرده و پخش می کند. چنانچه بر اساس برخی روایات وارده، تبذیر به معنای انفاق مال در راه معصیت نیز به کار رفته است. تبذیر یکی دیگر از اشکال غیر صحیح توزیع ثروت و در اسلام نهی شده است که در واقع به معنای تباه ساختن نعمت و زیاده روی در بهره گرفتن از منابع و پراکندن اموال به شیوه اسراف آمیز است. قرآن کریم میفرماید:
ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین. یعنی: «همانا تبذیرکنندگان برادران شیطانند.»
3-2-اخلاق مصرف
در اقتصاد سرمایهداری، هدف نهایی از مصرف، «افزایش مطلوبیت» (لذّت و رضایت فرد) است؛ در مکتب اسلام که سعادت مادّی و معنوی فرد و جامعه را هدف نهایی دارد، «رعایت تقوا»، «انجام کارهای شایسته»، «شکر» و «ادای حقوق» بخشی از اهداف و انگیزههای مصرف میباشند که در نهایت برای در جهت تقرب به خدا لحاظ میشوند.
1-3-2-رعایت اعتدال در مصرف
اعتدال در مصرف بدین معناست که منابع و کالاها به جا و به اندازه لازم به کار رفته و به صورت بهینه و با بیشترین بازدهی مورد استفاده قرار گیرد؛
اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در مصرف با دو معیار «نیاز» و «شرایط زمان» تعیین میگردد.
2-3-2-پرهیز از اسراف و تبذیر
اسراف و تبذیر : به سبب پیآمدهای بیشمار اسراف و تبذیر در عرصه اقتصادی، تضییع حقوق دیگران، مفاسد اخلاقی و سقوط معنوی ناشی از آن دو، بخش وسیعی از آموزههای اخلاقی ـ اقتصادی اسلام، به این موضوع اختصاص دارد. بخشی از این آموزهها عبارت است از:
الف) تعیین معیارهای اسراف و تبذیر؛ شامل: مصرف در راه معصیت، تضییع کالاها، زیانبار بودن مصرف و استفاده فراتر از حدّ نیاز.
ب) تبیین گسترده اسراف و تبذیر و استثنا ناپذیر بودن آن.
ج) تبیین زمینهها و عوامل اسراف و تبذیر؛ از جمله: ناآگاهی، هواپرستی، رذیلتهای اخلاقی، الگوپذیری از مسرفان، و تولید و عرضه نادرست کالا.
د) شیوههای مقابله؛ همچون: تقویت باورها، نظارت همگانی و تربیت خانوادگی.
3-3-2-پرهیز از اتراف
اتراف (رفاهزدگی و مصرفگرایی افسارگسیخته): «اتراف» که به معنایبرخورداری از نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوشگذرانیهای توأم با غرور و طغیان است
فصل ششم: اخلاق در ارتباط با سیاست
1-مفهوم شناسی
سیاست از مادة «ساس» به معنای ریاست گرفته شده است. سیاست در متون دینی و روایی به معنای تربیت، پرورش و ریاست به کار رفته است. از جمله پیامبر گرامی (ص) در روایتی میفرماید: «کان بنو اسرائیل تسوسهم انبیاءهم»( طریحی،مجمع البحرین، مادّهی ساس) یعنی همواره سرپرستی و ریاست بنی اسرائیل را پیامبران بین اسرائیل عهدهدار بودند. «فوّض الیه امر الدین و الدنیا لیسوس عباده»( محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص 226) خداوند امر دین و دنیا را به او واگذار کرد تا بندگانش را تربیت و پرورش نماید.
سیاست در برخی از روایات به معنای تدبیر نیز آمده است:
« والأمام مضطلع بالأمامه، عالم بالسیاسه»( همان، ص 202) یعنی امام مطلع از امامت و پیشوایی دینی است و تدبیر امور ادارة جامعه را میداند.
- اما سیاست در اصطلاح : از نگاه اسلامی؛ تدبیر ادارة جامعه اسلامی به سمت قرب الهی میباشد.
- اخلاق سیاسی رعایت مسائل اخلاقی مرتبط به تدبیر اداراة جامعه اسلامی به سمت قرب الهی است.
اخلاق سیاسی شامل اخلاق سیاسی حاکمان و اخلاق سیاسی مردم میشود آنچه در ادامه میآید بیشتر ناظر به اخلاق سیاسی مردم میباشد.
اخلاق سیاسی مردم بایدها و نبایدهایی است که میبایست مردم در ایفای نقش سیاسی در ادارۀ امور جامعه، کشور و جهان، به آن متلزم باشند.
2-اخلاق در ارتباط علمی با سیاست
2-1-توحید محوری
توجه به خدا و آثار آن در تدابیر سیاسی
اسلام در صدد اجرای برنامهای است که بندگان خدا را به خدا نزدیک نماید امور سیاسی از موضوع مستثنی نیست و باید نقش دین در آنجا جلوهگر باشد. شهید مدرس در این باره میگوید: « سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست» سیاست بخشی از مسیر زندگی ماست این بخش بخشی تعیین کننده در سرنوشت دنیایی و آخرتی زندگی اجتماعی و فردی ماست. اگر قوانین این بخش جدای از قوانین بخشهای دیگر زندگی باشد با توجه به تاثیر تعیین کننده آن دست یابی به اهداف بلند دنیایی و آخرتی اسلام را با چالش تعیین کننده روبرو میکند. توجه به خدا در وضع اصول برنامة سیاسی و همچنین تدابیر سیاسی مبتنی بر آن اصول و نهایتا در اجرای تدابیر سیاسی، امری است که این چالش را مرتفع مینماید.
پرهیز از غفلت از خدا و آثار آن در تدابیر سیاسی
عوامل غفلت از خدا « دنیا طلبی» ، «هواپرستی» و « پیروی از شیطان» است. هر ملت و حکومتی که سیاست آنها حول محور این عوامل باشد خدا را در یک مسئلة تعیین کننده فراموش کردهاند.
وحدت طلبی
اسلام افتخار دارد که منادی امت واحده باشد. اشتراکات دینی بهترین ابزار وحدت ملتهاست. به عنوان وظیفة دینی « تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم» ، افراد جامعة اسلامی موظف هستند که در عین داشتن سلیقههای سیاسی به وحدت بیشتر جامعة مسلمین بیندیشند و بر آن عمل نمایند.
2-2-بصیرت سیاسی
داشتن توانایی تحلیل و جدا کردن سره از ناسره، بگونه اي که فرد بتواند افکار و انديشه هاي نامناسب و مغرضانه را از انديشه هاي مناسب و دلسوزانه تشخيص دهد. بصیرت سیاسی مبتنی بر جریان شناسی سیاسی و نگاه پویا و فراگیر به تحولات و جریانات داخلی منتطقهای و جهانی است.
جریان شناسی سیاسی جامعه، منطقه و جهان
در تعریف جریان شناسی سیاسی آمده است :«به شناسایی بستر ها و زمینه های شکل گیری احزاب سیاسی و تعامل مثبت و منفی میان آنها جریان شناسی سیاسی گفته میشود.» اما غالبا جریان شناسی سیاسی با شناخت احزاب و گروه های سیاسی مشتبه شده وعده ای تحت همین عنوان صرفا به معرفی چند یا تعداد زیادی از تشکل های سیاسی پرداخته اند.
لازم است تذکر داده شود که آنچه مهم است جریان و مبانی اصلی فکری آن است هر حزبی بیشتر تقلی اعضای آن حزب از مبانی جریانی است که از آن منشعب شده است. پس لزوما افکار احزاب منشعب از یک جریان نمیتواند مطابق میثاقنامه و مبانی جریان منشعب از آن باشد بلکه تلقی آنها از میثاقنامه و مبانی جریان میباشد که به آنها مربوط میباشد. آنچه میتوان با توجه به این موضوع نتیجه گرفت این است که ما جریان اصیل سیاسی اسلام را از همه حیث قبول اما جریانات منشعب از اسلام را تا آنجا که افکار و عقایدشان اصل یا تفریع اصول جریان اصیل باشد قبول داریم و حمایت میکنیم اما اگر در اصل یا در تفریع با عنوان پویایی یا عصریگری از اسلام زاویه بگیرد در هر آنچه زاویه گرفته مورد قبول نیست البته تفریعاتی که کارآمد نباشند هم قابل اعتنا نیستند.
جریان شناسی سیاسی ایران
پیش از انقلاب:
جریان چپ
جریان اسلامگرا
جریان ملیگرا
جریان احزاب دولتی
پس از انقلاب:
جریان دینی مبتنی بر فقه سنتی
جریان دینی مبتنی بر فقه عصری « متکی بر اعلامیه حقوق بشر و منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد»
جریانات دینی ناظر به حوادث پس از انقلاب
جریان ملی گرایی
نگرش پویا و فراگیر به رویدادهای جامعه، منطقه و جهان،
تحولات سیاسی و غیر سیاسی کشور متاثر به نحو مستقیم یا غیر مستقیم از رویدادهای بین المللی منطقهای و جهانی است بیتوجهی به تحولات سیاسی بین المللی تحلیل بسیاری از مسائل سیاسی داخلی را ناممکن میسازد در نتیجه ضمن توجه امور داخلی کشور نگاه فراگیر به رویدادهای منطقهای و جهانی ضروری است .
2-3-حق طلبی و مصلحتسنجی
منظور از مصلحت در نگاه توحیدی نیرنگ بازیی یا عوام فریبی برای دستیابی به قدرت و حفظ آن نیست بلکه تدبیر امور مبتنی بر خدا محوری میباشد یعنی در واقع حق طلبی می باشد. حق طلبی یکی از مهمترین مؤلفههای اخلاقی نمودن سیاست در شیوة اسلامی است. این مؤلفه یکی از اساسیترین ارکان جامعة اسلامی به شمار میآید و زیر بنای چنین جامعهای را تشکیل میدهد.
ابزارانگاری قدرت
اسلام قدرت را هدف و محور اصلی جریان سیاسی خود نمیداند بلکه صرفا ابزاری در خدمت هدف و محور اصلی جریان که همان محور توحید و تقرب فردی و اجتماعی به خدا است میداند. برای همین است که امام علی علیه السلام در طول بیست و پنج سال خانه نشینی خود به قدرت بیاعتنا بود. امام حسن علیه السلام برای حفظ اسلام آن را با جان مسلمین و حفظ اسلام اصیل مصالحه نمود.
اخلاق در ارتباط عملی باسیاست
1-بایستههای عملی
1-1-برخورداری از ملکات اخلاق سیاسی
1-1-1-عدالت محوری و عدالت خواهی،
1-1-2-تقوی محوری و خداترسی،
1-1-3-صداقت و راستی،
1-1-4-استقامت،
1-1-5-شجاعت
1-2-رفتارهای سیاسی درست
1-2-1-احساس مسئولیت به سرنوشت نظام سیاسی و اجتماعی اسلام،
1-2-2-احساس مسئولیت به خویش، جامعه، نظام اسلامی حاکم، مردم جهان،
1-2-3-پویایی در مناسبات اجتماعی ـ سیاسی.
1-2-4-رفتار کریمانه با مخالفان
1-2-5-امر به معروف و نهی از منکر
2-نبایستههای عملی
2-1-زدودن رذائل اخلاقی مرتبط با سیاست
2-1-1- قضاوت براساس حب و بغض بی اساس
2-1-2- تخریب
2-1-3-فریب
2-1-4- دروغ
2-1-5- تهمت
2-2-رفتار ناشایست
2-2-1-خشونت
2-2-2- ترس
فصل هفتم: اخلاق در ارتباط با دانش اندوزی
مفهوم شناسی : منظور از اخلاق دانش اندوزی وظایفی است که علم اخلاق اسلامی بر عهدة دانشجوی در جریان تحصیل علم گذاشته است.
اهمیت دانش اندوزی:
شرافت علم در دین اسلام به اندازهای است که در اولین آیات قرآن کریم که از سوی خداوند به قلب نازنین پیامبر (ص) گرامی اسلامی نازل شد پیرامون علم و علم آموزی بود.
«اقرا باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم.» (علق، آیات 1-5)
گفت دانایی به رمز ای دوستان که درختی هست در هندوستان
هر کس از میوه آن خورد وبرد نی شود پیر او و نی هرگز بمرد
در ادامه میگوید:
شیخ خندید و بگفتش ای سلیم آن درخت علم باشد در علیم
بس بلند و بس شگرف و بس بسیط آب حیوانی ز دریای محیط مولوی
1-اخلاق در ارتباط علمی با دانش اندوزی
1-1-خدا محوری در دانش اندوزی
نخستین وظیفه دانشجو نیت و انگیزه تحصیل است. در روایات دانش اندوزی توجه جدی و اساسی به نیت دانش اندوزی که برای رضای خدا و برای خدا باشد صورت گرفته است. پیامبر گرامی اسلامی فرمودند:
« کسی که برای رضای خدا در پی کسب دانش باشد، هر بابی از دانش که برای او گشوده میشود، ذلت و کوچکیاش در برای خودش و تواضعش در برابر مردم و ترسش در برابر خداوند و تلاشش در امور دینی افزایش مییابد، چنین شخصی از علمش بهره برده است پس شما نیز از علم او بهره گیرید و کسی که برای دنیا و منزلت و مکانت نزد حاکمان به دنبال تحصیل باشد، هر بابی از دانش که برای او گشوده میشود خود بزرگبینی خودش در برابر خودش و مردم و غرورش در برابر خداوند و ستم کاریاش در حق دین افزایش مییابد. چنین شخصی بهرهای از علمش نمیبرد …» (شهید ثانی، منیة المرید، ص 133)
1-2-آشنایی با ارکان آموزش
1-2-1-استاد:
الف) انتخاب:
ب) بهرهگیری:
1-2-2-دانشجو:
الف) نقش انفعالی
ب) نقش فعال
تحلیل و تفکر در مورد آن علم تا به مرحله عمل برسد.
در قرآن آمده است: فَبَشِّر عِبادِ الّذینَ یَسْتَمِعُونَ القَوْل فَیتّبعُونَ اَحْسَنَه اُولئِکَ الّذینَ هَدیهُم اللّه وَ اولئکَ هُمْ اُولوا الالباب. (زمر: 20)
بندگان مرا بشارت بده، آنان که سخن را می شنوند و پس آن را که بهتر است، انتخاب می کنند. چنین کسانی را خدا هدایت کرده است و به راستی که خردمندانند.
1-2-3-علم مورد مطالعه:
الف) علاقه مندی و ذوق
ب) شناخت منابع
ج) مطالعه به هدف تسلط بر قلههای آن علم
حضرت علی علیه السلام به کمیل فرمودند:
– اَلْعِلْمُ أكْثَرُ مِنْ أنْ يحاطَ بِه فَخُذُوا مِنْ كُلِْ عِلْمٍ أحْسَنَهُ؛ علم بيشتر است از اينكه احاطه به آن توان كرد و تمام آن را فراگرفت. پس، از هر علمي نيكوترِ آن را فراگيريد.
2-اخلاق در ارتباط عملی با دانش اندوزی
2-1-احترام به استاد
طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری
2-2- عمل به علم
قرآن کریم میفرماید:
«وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ؛ و عقل و علم را کنار هم آورد». (عنکبوت: 43)
حضرت علی علیه السلام:
– اَلْعِلْمُ يرشِدُكَ وَ الْعَمَلُ يبْلُغُ بِكَ الْغاية؛ علم، تو را راه مينمايد و عمل، تو را به منتهاي مطلب ميرساند.
علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر که برو هیزم است یا دفتر (خرمشاهی، کلیات سعدی، ص 156)
2-3-پرهیز از جدال و ستیزه جویی
بسیار دیده شده که با اهمیت دادن به علم سکولار غرب نگرش منفی نسبت به علم و حکمت دینی و ذخایر ملی است. این در حالی است که چنین عقدیدهای بسیار خطرناک بوده و هویت دینی و ملی ما را به خطر میاندازد و ما را از دست یابی به حقایق ناب دینی و افتخار به اندوختههای ملی باز میدارد. رسول خدا (ص) فرمود:
«جدال و ستیزه جویی را کنار بگذارید، زیرا حکمت را باز نمییابی و نیز از فتنه و آشوب و آفات آن در امان نمیمانی» (شهید ثانی، منیة المرید، ص149)
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا میکرد.
2-4-جویای علم
امير المؤمنين علي (عليه السلام) در اين زمينه مي فرمايد:«خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنَ الْمُشْرِكِين» حكمت و علم را فرا گيريد و اگر چه از مشركين باشد.و در جاي ديگر فرمود:
«خُذِ الْحِكْمَةَ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْهُ إِلَى مَنْ قَالَ» حكمت را از هر كه بياورد فرا بگيريد به گفتار توجه داشته باشيد نه به گوينده.حضرت امام باقر، (عليه السّلام) به نقل از حضرت مسيح (عليه السّلام) مي فرمايد:«خُذُوا الْعِلْمَ مِمَّنْ عِنْدَهُ وَ لَا تَنْظُرُوا إِلَى عَمَلِه» علم و دانش را از كسى كه نزد او است فرا گيريد و بعمل و كردارش ننگريد.
2-5-پرهیز از غرور علمی
ربّ عالم قد قتله جهله
یکی از آفت های مهمی که دامن گیر جویندگان علم می شود، غرور علمی است. این آفت، چنان بزرگ است که در روایات از آن به «حجاب اکبر» تعبیر کرده اند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «العلم هو الحجاب الاکبر». علمی که به جای فروتنی در برابر عالم مطلق، غرور بیافریند و فرد احساس کند بر دیگران برتری دارد، نه تنها «بال» نیست، بلکه «وبال» است. این آفت، تنها مخصوص کسانی نیست که علوم غیر دینی می آموزند، بلکه حتی ممکن است کسانی به تحصیل علم دین و حفظ و یادگیری آیات و روایات بپردازند، ولی به دلیل جدی نگرفتن مبارزه با خود خواهی و مهار نفس، همین علوم، حجاب سنگینی بر روی دل هاشان افکند. در این صورت، در حالی دنیا را ترک خواهند کرد که از آن همه رنج و زحمت، جز ظلمت نصیبی نبرده اند. امام موسی کاظم علیه السلام می فرماید:
کشت در زمین هموار می روید، نه بر سنگ سخت؛ و حکمت در دل های متواضع جای می گیرد، نه در دل های گرفتار غرور. خداوند متعال، فروتنی را وسیله عقل و تکبر را وسیله نادانی قرار داده است.
علم حقیقی بر خضوع قلبی انسان می افزاید و آثار خودبینی را از میان برمی دارد. هر علمی که بر تکبر بیافزاید و توهّم برتری را در او تقویت کند، علم واقعی نیست، بلکه دامی از دام های شیطان است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابوذر فرمود:
ای ابوذر، هر که به او علمی (از علوم معنوی) داده شده است که او را از سر خضوع در درگاه حق نمی گریاند، هر آینه، دانش بی فایده ای خواهد بود.
فصل هشتم: اخلاق در ارتباط با محیط زیست
( اخلاق زیست محیطی)
1-ارتباط علمی با محیط زیست
1-1-مفهوم شناسی
1-1-1-محیط زیست چیست؟
محیطی شامل هوا، فضا، آب ، خاک، منابع طبیعی، گیاهان، جانوران، انسان و روابط متقابل بین آنها میباشد. تفاوت محیط زیست با طبیعت در این است که تعریف طبیعت شامل مجموعه عوامل زیستی و غیر زیستی میشود، در حالی که عبارت محیط زیست صرفا شامل عوامل طبیعی است که به زیست انسان مرتبط میباشد.
2-1-1-اخلاق زیست محیطی چیست؟
اخلاق زیست محیطی شاخهای از مطالعات است که تعاملات انسان با محیط غیر انسانی را از منظر اخلاقی بررسی میکند. در اخلاق سنتی عموما انسان كه موجودی مختار و دارای افعال و آثاری است محور مسائل اخلاقی بوده است. لیكن تحولات اخیر و تاثیرگذاری فن آوریهای جدید در تخریب سریع و ناجوانمردانه محیط زیست زمینه توجه را به جانب غیر از انسان اعم از حیوانات، كل موجودات زنده و مجموعههایی مانند جمعیت، جوامع گیاهی، اكوسیستم ها، دریاچهها، جویبارها و كوهها كرده است. با این مقدمه روشن میشود كه محیط زیست خود مفهومی نسبی و قیاسی است؛ بر این اساس همواره این سئوال مطرح است كه منظور از محیط زیست محیط زیست انسان، حیوانات و یا چه كسی است؟ محیط زیست در این معنا تمام كره زمین با همه موجودات، آب ها و خاكها و كل زیست كره و حتی فراتر از آن را شامل است. اما اخلا ق محیط زیست شاخه ای از اخلاق كاربردی است كه به برخورد انسان ها با عالم غیر انسان و عناصر غیر انسانی می پردازد. از این رو آن چه مستقیما مورد توجه اخلاق محیط زیست قرار دارد، بررسی چگونگی رابطه عوامل انسانی آگاه و خود مختار با چیزهای موجود در محیط زیست است. گفتنی است كه اخلاق محیط زیست نه تنها به محیط طبیعی بلكه به محیط شهری نیز توجه دارد؛ توجه به تاثیر پذیری فیزیكی، ذهنی و روحی آدمی از طراحی و مصالح ساختمانهای ساخته شده نمونه ای از این مسائل است.[
2-1-اقسام محیط زیست
محیط زیست را میتوان در یک تقسیم بندی سه قسم نمود:
محیط زیست کوچک Micro Environment:
محیط خانه، که شامل فضای خانه، بهداشت ، تغذیه و مانند میشود.
محیط زیست متوسط Mezo Environment :
محیط زیست پیرامون ما که شامل آب، هوا، خاک، جنگل، بیابان، کوه، دریا و … میباشد مشکلات این بخش شامل آلودگی آب، بارانهای اسیدی، آلودگی هوا، استفاده نادرست از ترکیبات شیمیایی، جنگل زدایی و دیگر مشکلات از این دست میباشد.
محیط زیست بزرگ Macro Environment:
این قسمت جنبۀ جهانی دارد و مشکلات آن جهان بشر ی را تهدید میکند مشکلات زیست محیطی در این اجزاء میتواند زندگی انسان حاضر یا اساسا نسل انسان را به مخاطره بیندازد، مشکلاتی مانند گرم شدن زمین، نازک شدن لایه ازون، بالا آمدن سطح آب دریاها و دیگرعوامل ویران کننده محیط زیست قرارمی گیرند.
طی سالهای اخیر با افزایش گازهای گلخانهای نظیر متان، دی اکسید کربن، بخار آب و اکسید نیتروژن در جو زمین، دمای کره در حال افزایش میباشد که این امر باعث ایجاد تغییرات ناخوشایند در محیط زیست خواهد شد.
قابل ذکر است که امروزه بر اثر آلوده کردن آب درياها سالانه ميليون ها تن ماهي از بين مي روند و محيط زيست انسان ها دچار آسيب مي شود. بعضي از دولت ها با دفع غيراصولي زباله هاي سمي و اتمي ، موجب آسيب مردم ساير کشورها مي گردند که نتايجي مثل جنون ، ناباروري ، فلج ، کوري و کري و خفگي انسان ها را به دنبال دارد.
3-1-اهميت و نقش محيط زيست در زندگى انسان
محيط زيست طبيعى تأثير شگرفى بر روح و روان آدمى دارد. محيط پاك و آراسته و خرّم، زندگى را شاداب و معطر مى سازد. شنيدن آواز روح بخش پرندگان، ترنم لطيف جويباران، آهنگ دلرباى چشمه ساران، صفاى سبز سبزه زاران، نسيم لطيف كوهستان، حرکات دلنشين شاخههای درختان در ترنم نسیم و زيبايى شهر و ديار، همه و همه تأثير اعجاب انگيزى بر زندگى و حيات انسان دارند. هر كسى از تماشاى چنين منظره هاى زيبايى احساس آرامش و نشاط كرده و امنيت و آسايش را در حيات خويش لمس مى كند. بر عكس، آسيب رساندن به محيط زيست و نابودى طبيعت باعث وارد آمدن صدمات و زيانهاى جبران ناپذيرى به بشريت مى شود.
افسردگى و افزايش بيماريهاى روحى و روانى انسان امروز بدون ارتباط به آسيب رساندن به محيط زيست نيست. هيچ كس نمى تواند منكر بشود كه تخريب محيط زيست تأثير منفى بر شيوه رفتار آدميان مى نهد، و اثرات ويرانگرى بر اخلاق فردى و جمعى جامعه بشرى بر جاى مى گذارد.
4-1-مسائل اصلی محیط زیست
آیا محیط زیست دارای ارزش ذاتی است یا دارای ارزش تبعی و نسبی است؟
آیا انسان برتر از طبیعت است؟ در صورت برتر بودن بر طبیعت آیا این اجازه را دارد که هر گونه خواست از طبیعت بهره برداری نماید؟
امام خميني رحمه الله : «محيط زيست تأثير چشم گيري در انسان دارد».[2]
علامه طباطبايي رحمه الله: «وجود گياه در زندگي ما يك اصل است».[3]
ابن خلدون: «محيط زيست، بر هوش و استعداد، درايت و كفايت فردي اثر مي گذارد و سلامتي عقل و روح و ميانه روي در اعمال و رفتار، در گرو سلامت محيط زيست است».[4]
5-1-پشتوانههای قواعد فقهی و برخی صفات اخلاقی از اخلاق زیست محیطی
قواعد فقهى متعددى همچون قاعده «لاضرر»، «ضمان»، «اتلاف»، «تسبيب» و «عدالت» را نيز مى توان به عنوان بسترى براى حقوق محيط زيست در فرهنگ اسلامى معرفى نمود. مضافاً بر اينكه بسيارى از اصول كه بظاهر به عنوان يك ارزش اخلاقى تلقى مى شوند و مى توانند در قلمروى از حيات مصداق خاص خويش را داشته باشند، مثل قناعت، خودكفايى، احتراز از اسراف و تبذير و … نيز پشتوانه هاى محكمى در حمايت از حقوق محيط زيست هستند.»[5]
2-اخلاق در ارتباط عملی با محیط زیست « دستورات اخلاقی اسلام در مورد محیط زیست»
1-2-بایستههای اخلاقی
1-1-2-آبادانی
هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا (سوره : هود، آیه : 61)
او شما را از اين زمين پديد آورد و [عمران و ]آبادانى آن را به شما وانهاد؛
پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: «ان قامت علي احدکم القيامه و في يده فسيله فليغرسها» ؛ يعني اگر برای یکی از شما این اتفاق بیفتد که قیامت شود در حالی که در دستش نهالی باشد، باید آن را بکارد.
حضرت امام على ـ عليه السلام ـ در فرمان معروف خود به مالك اشتر، فرماندار بصره نوشته است:
«وَلْيَكُنْ نَظَرُكَ فى عِمارَةِ الاَْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِى اسْتِجلابِ الْخَراجِ، لاَِنَّ ذلِكَ لايُدْرَكُ اِلاّ بِالْعِمارَةِ، وَ مَنْ طَلَبَ الْخَراجَ بِغَيْرِ عِمارَة أَخْرَبَ الْبِلادَ وَ اَهْلَكَ الْعِبادَ.»[6]
«بايد توجه تو در آبادى زمين بيشتر از توجه تو به گرفتن ماليات و خراج از مردم باشد; زيرا خراج بدون توجه به آبادانى به دست نمى آيد و كسى كه بدون آباد نمودن به گرفتن ماليات و خراج بپردازد، به ويرانى شهرها و از بين بردن بندگان خدا دست زده است.»
در اين فرمان مى بينيم كه حضرت على ـ عليه السلام ـ مهم ترين امر حكومتى را كه اخذ ماليات و خراج باشد، متوقف بر عمران و آبادانى مى كند، به گونه اى كه اگر دستگاه حكومتى بدون توجه به عمران و آبادانى به اخذ ماليات اقدام كند، گويا به نابودى و هلاكت بندگان خدا دست زده است.
در حديث ديگرى از رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ نهال كارى و حفر قنات از صدقات جاريه شمرده شده است:
«پنج گروه داراى صدقه جاريه اند كه ثواب آن پيوسته در نامه عملشان ثبت مى شود: كسى كه نهالى بكارد; كسى كه چاه آبى حفر كند; كسى كه مسجدى براى خداوند بسازد; كسى كه قرآنى بنويسد، و كسى كه فرزند صالحى به يادگار بگذارد.»[7]
بدين سان مى بينيم كه پرورش درخت و درختكارى و جنگل دارى از اهميت و جايگاه خاصى برخوردار است.
احاديثى كه اهميت عمران و آبادانى را بيان نموده زياد است، مانند احاديث جابر [وسائل الشيعة، حر العاملى، ج 19، ص 36.] ، زيد بن هارون [وسائل الشيعة، حر عاملى، ج 17، ص 42 و ج 19، ص 34.] ، محمد بن عيسى [وسائل الشيعة، همان، ج 19، ص 32.] ، سهل بن زياد [همان، ص 33.] و غير اينها كه علاقه مندان مى توانند به آنها مراجعه كنند.
2-1-2-نظافت
اهتمام به نظافت و رعايت بهداشت يكى از مصاديق برجسته «حفظ محيط زيست» است. در اسلام رعايت بهداشت و نظافت و پرهيز از آلودگى از جايگاه برجسته اى برخوردار است. رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ همواره امتش را با بيانهاى مختلف به پاكيزگى ترغيب مى نمود
[8] و مى فرمود:
«خداوند طيب و پاك است و پاكيزگى را دوست دارد[9]; و هر قدر كه مى توانيد نظافت نماييد، خداوند متعال اسلام را بر نظافت و پاكى بنا نهاده است، و به جز پاكان هرگز كسى داخل بهشت نمى شود.»[10]
در اسلام، قضاى حاجت در كنار نهرهاى جارى و زير درختان ميوه دار مكروه و ناپسند شمرده شده است.[11] در اسلام تاكيد شده است كه زباله ها مانند مو، خون و ناخن دفن شوند.[12]
اهميت ويژه اسلام به نظافت و پرهيز از آلودگى، حمايت روشن اسلام را از حفظ محيط زيست، و نيالودن آن مى رساند.
3-1-2-حفاظت
از پيامبر اکرم (ص) روايت شده است که: «تحفظوا من الارض فإنها أمکم» يعني از زمين حفاظت کنيد به درستي که آن مادر شماست.
پيامبر اکرم (ص) فرمودند: «من سقي طلعه او سدره کانما سقي مؤمناً من الماء»؛ (وسائل الشيعه ، ج13 ، ص25 ، ح 4) کسي که درخت بياباني و درخت مورد استفاده انسان را آب دهد همانند کسي است که انسان مؤمني را سيراب کرده است.
حضرت على ـ عليه السلام ـ در خطبه اى كه در آغاز خلافتش ايراد كرد و در آن مسؤوليت و حقوق مسلمانان را يادآورى نمود، فرمود:
«اِتَّقُوا اللّهَ فى عِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَاِنَّكُمْ مَسْؤُولُونَ حَتّى عَنِ الْبِقاعِ وَ الْبَهائِمِ، اَطيعُوا اللّهَ وَ لا تَعْصَوْهُ»[13]
«درباره بندگان و بلادو شهرها از خداوند بترسيد، (مبادا بر كسى ستم كنيد و به ويرانى و تبهكارى زمين در بلاد و شهرها اقدام كنيد) همه شما مسؤوليد و مورد پرسش قرار مى گيريد، حتى درباره زمينها و چهارپايان (كه به چه دليل مزارع و جنگلها را از بين برديد، شهرها و خانه ها را ويران نموديد، و حيوانات زبان بسته را مورد اذيت و آزار قرار داديد).»
امام علي (ع): «فانکم مسئولون حتي عن البقاع و البهائم» ؛ (اصول کافي ، ج2 ، ص331 ، ح6) انسان ها مورد سؤال واقع مي شوند حتي در مورد زمين ها و چهارپايان.
در اسلام تمام انسانها در برابر حمايت از حيوانات و جانداران مسؤول شناخته شده اند. دكتر گوستاولوبون نوشته است:
«در بلاد اسلامى جمعيت حمايت از حيوانات لازم نيست، اين قطعه از دنيا را مى توان بهشت حيوانات دانست; مسلمانان حقوق سگ، گربه و طيور را رعايت مى كنند، مخصوصاً در مساجد و معابر، طيور با كمال آزادى پرواز مى كنند، و در مناره ها لانه دارند، مسلمانان در اين باره به گونه اى هستند كه بايد ما اروپائيان خيلى چيزها را از آنان بياموزيم.»[14]
معاوية بن عمار از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت نموده كه آن حضرت فرمود:
«از كشتن حيوانات به جز افعى، عقرب و موش بپرهيزيد.»[15]
چون وجود افعى، عقرب و موش در محيط زندگى انسان موجب ضرر و زيان است در مورد نابودى آنها منعى نيامده و دلايل آن در حديث ذكر شده است.
2-2-نبایستههای اخلاقی
«…وَ لا تُلقُوا بِأيدِيکُم إِلَي التَّهلُکَهٍ…» ؛ (بقره ، 195) با دستان خود خويشتن را به هلاکت نيفکنيد.
1-2-2-تخریب
امام صادق (ع): درختان ميوه دار را قطع نکنيد که خدا بر شما به شدت عذاب را فرود مي آورد. (وسائل ، 46 ، 13) «لا تقطعوا الثمار فيصب الله عليکم العذاب صباً» (وسائل الشيعه ، ج13 ، ص198)
امام علي (ع): رسول خدا(ص) از ريختن سم حتي در سرزمين هاي مشرکين نهي فرموده است . (وسائل ، 46، 11)
امام صادق (ع) فرمودند: «نهي رسول الله (ص) أن يلقي السم في بلاد المشرکين »؛ (فروع کافي ، ج5 ، ص28 ، ح2) رسول خدا از ريختن سم در سرزمين مشرکين نهي فرموده اند.
در حديث ديگري از امام صادق (ع)، وصاياي پيامبر اكرم(ص) به جنگجويان مسلمان اينگونه بيان شده است: «…و لا تحرقوا النخل و لا تغرقوه بالماء و لا تقطعوا شجرة مثمرة و لا تحرقوا زرعا لانكم لاتدرون لعلكم تحتاجون اليه و لا تعقروا من البهائم مما يؤكل الا ما لابد لكم من اكله»( حر عاملي، 15/ 59)؛ يعني «هيچ نخلي (درخت خرما) را آتش نزنيد و آن را در آب غرق نكنيد و هيچ درخت ثمردهي را قطع نكنيد و هيچ زراعتي را آتش نزنيد، زيرا شايد شما به آن نيازمند شويد و هيچ چهارپايي را كه گوشت آن قابل خوردن باشد، از بين نبريد مگر آنكه براي خوردن به آن نياز داشته باشيد». بنابر اين، اسلام حتي كشتن حيوانات را مگر براي ضرورت سد جوع منع نموده است (محقق داماد، 186؛ نواوي، 88).
2-2-2-آلوده نمودن
«نهي رسول الله ان يتفوط علي شفير نهر ماء يستعذب منها أو نهر يستعذب او تحت شجره فيها ثمرتها»؛ (التهذيب ، ج1 ، ص353 ، ح11، ب15) رسول خدا (ص) نهي فرمودند از مدفوع نمودن در کناب نهر آب ، چرا که مردم از آن رنج مي برند يا در نهر آب که موجب رنجش مردم مي شود يا زير درختي که ميوه دارد.
قابل ذکر است که امروزه بر اثر آلوده کردن آب درياها سالانه ميليون ها تن ماهي از بين مي روند و محيط زيست انسان ها دچار آسيب مي شود. بعضي از دولت ها با دفع غيراصولي زباله هاي سمي و اتمي ، موجب آسيب مردم ساير کشورها مي گردند که نتايجي مثل جنون ، ناباروري ، فلج ، کوري و کري و خفگي انسان ها را به دنبال دارد.
آلودگی صوتی: گاهي صداي بلند به صداي حمار شبيه و از آن نهي شده است: «وَ اقصِد فِي مَشيِکَ وَاغضُض مِن صَوتِکَ إِنَّ أنکَرَ الأصواتِ لَصَوتُ الحَميرِ»؛ (لقمان ، 19) هنگام راه رفتن متعادل باش و صداي خود را پايين بياور که بدترين صدا ، صداي الاغ است.
3-2-2-استفاده بیش از نیاز
رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ به مجاهدان اسلام سفارش مى نمود كه حيوانات را بى جهت كشتار نكنند:
«وَ لا تَعْقَرُوا مِنَ الْبَهائِمِ مِمّا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ إِلاّ ما لابُدَّ لَكُمْ مِنْ أَكْلِهِ»
«حيوانات حلال گوشت را جز در صورت احتياج به گوشت آنها، كشتار نكنيد.»[16]
4-2-2-عدم رعایت حقوق حیوانات
در اسلام مثله كردن حيوانات و خوردن چهارپايان مثله شده، مورد نكوهش شديد قرار گرفته و در حديث آمده است:
«كسى كه حيوانى را مثله كند خداوند او را لعنت كرده است.»[17]
نيز رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ از مثله كردن حيوانات نهى نموده[18] چه رسد به مثله كردن انسان، كه متأسفانه در قرن توحّش و بربريت مدرن عصر حاضر، شكنجه و مثله نمودن انسان، يك امر عادى به شمار مى رود.
در اسلام حمله و هجوم به لانه جوجه هاى پرنده ها نهى شده و از بين بردن خواب و آسايش و استراحت آنها مورد نكوهش قرار گرفته است.
رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ فرموده است:
«لاتَأْتُوا الْفِراخَ فى اَعْشاشِها وَ لاَالطَّيْرَ فى مَنامِهِ حَتّى يَصْبَحَ»
«به لانه جوجه ها حمله نكنيد و در هنگام استراحت آنها، خواب و آسايش آنها را از بين نبريد تا آن كه صبح طلوع كند.»[19]
ولى در قرن كنونى توحّش به جايى رسيده كه بشر متمدّن امروزى از حمله به خانه انسانهاى بى دفاع با پيشرفته ترين ابزارهاى كشنده و رعب آور، هراس و ابايى ندارد.
اسلام به طيور و حيوانات و جنبنده ها آن قدر اهميت داده كه در كتابهاى حديثى بابى به احكام و قوانين مربوط به حيوانات و جانداران اختصاص داده شده است كه با مراجعه و دقت در آنها در مى يابيم كه اسلام درباره محيط زيست و رعايت حقوق جانداران و حفاظت از آنها تا چه اندازه حساسيت نشان داده است.
5-2-2-بیتوجهی به نیاز نسلهای بعد
شکی نیست که چگونگی رفتار ما با محیط زیست بیش از آنکه بر زندگی امروز انسان تأثیر گذارد، روی زندگی آیندگان تأثیر خواهد گذاشت.
در واقع ما میراث دار طبیعت و منابعی ارزشمند از نیاکان خود بوده ایم که سده ها و هزاره ها در آن زیسته و با کمترین صدمه ممکن در سالیان گذشته تحویل نسل ما و نسل قبل از ما داده اند و آنچه اتفاق افتاده و ضرباتی که بر محیط زیست وارد شده بیشتر در همین یکی دو نسل اخیر بوده است.
سئوالات
- کسی که عمل شجاعانهای انجام میدهد در چه صورت ملکه به حساب نمیآید؟
الف) فرد بدون تأمل انجام دهد ب) آن قدر تکرار شود که رسوخ در نفس پیدا کند ج) از حیث رسوخ نداشتن در نفس د) به جهت پایداری در نفس
- معراج السعادۀ اثر ملا احمد نراقی ؛ المحجۀ البیضاء فی تهذیب الاحیاء اثر ملا محسن فیض کاشانی ، از کدام تبار اخلاقی هستند؟
الف) عرفانی، فلسفی ب) فلسفی، روایی ج) روایی، روایی د) تلفیقی، تلفیقی.
- در علم اخلاق روایی …
الف) چارچوب بحث ، بسیط وساده است واز حد دسته بندی فراتر نمی رود و از مبادی وغایات کلی سخن گفته می شود.
ب) چارچوب بحث ، بسیط و ساده نیست و از حد دسته بندی فراتر میرود و از مبادی و غایات کلی سخن گفته میشود.
ج) چارچوب بحث ، بسیط وساده نیست واز حد دسته بندی فراتر نمی رود و از مبادی وغایات کلی سخن گفته می شود.
د) چارچوب بحث ، بسیط وساده است واز حد دسته بندی فراتر نمی رود و از مبادی وغایات کلی سخن گفته نمی شود.
- عبادات چه نقشی در شکل گیری اخلاق دارد؟
الف) عبادات پس از شکل گیری اخلاق بوجود میآیند.
ب)عبادات رابطه چندانی با اخلاق ندارند.
ج) اخلاق بر عبادات تاثیر دارند.
د) عبادات تمرين هاي درست و كارساز با هدف نهادينه كردن خُلق وخوي پسنديده میباشند.
- در کدام سوره از قرآن کریم خداوند یازده قسم یاد میکند و میفرماید کسی رستگار میشود که تزکیۀ نفس نماید و خویشتن خویش را از آلودگیهای اخلاقی بزداید؟
الف) سورۀ لیل ب) سورۀ ضحی ج) سورۀ مدثر د) سورۀ شمس.
- کدام مورد از موارد زیر جزء اصول شکل گیری ملکه نیست؟
الف) تدریج و زمان بری ب) دفعی و آنی بودن ج) تکرار و استمرار د) بهرهگیری از الگو.
- مهمترین ویژگی اخلاق کریمانه چیست؟
الف) تخلق به فضائل اخلاقی در قالب ایثار ب) تخلق به فضائل اخلاقی در قالب اعتدال
ب) تخلق به فضائل اخلاق در قالب ارزشها د) تخلق به فضائل اخلاقی در قالب معیارهای خوب
- کدام مورد از راههای زدودن غفلت نیست؟
الف) توجه به روزگار و تغیُّر آن ب) استمرار ذکر و یاد خدا ج)قالب و معیار د) توجه به نماز
- کدام مورد از راههای حضور یافتن پیشگاه خداوند محسوب نمیشود؟
الف) مراقبه و محاسبه ب)روایات ج) نماز اول وقت. د) ياد مرگ
- رئیس اخلاق کدام فضیلت اخلاقی است؟
الف) تقوا ب) توکل ج)شکر د)صبر
- صبر جمیل به چه مفهومی میباشد؟
الف) در سختی چنان رفتار کنی مثل این که در خوشی هستی. ب) در تهیدستی چنان رفتار کنی که در بی نیازی. ج) صبر کنی و از حال خود و بلایی که به تو رسیده است نزد هیچ مخلوقی شکایت نکنی. د)هر سه.
- کدام دو نکته اساسی در اخلاص برای خدا لحاظ میشود؟
الف)عبادت و تمام اعضا ب) عمل و نیت ج) اندیشه و اخلاق د) تمام اعضا و جوارح و نیت.
- از حیث برتری، مراتب مقام «رضا»، «توکل» و «تسلیم» چگونه است؟
الف) تسیلم برتر از توکل و توکل برتر از رضا ب) توکل، تسلیم ، رضا ج) رضا ، تسلیم ، توکل د) تسلیم رضا ، توکل.
- چرا مرتبه معرفت از علم بالاتر است؟
الف) چون معرفت در جایی است که تامل و تدبر در آنجا وجود دارد. ب) چون معرفت در جایی است که تامل و تدبر نبایستی در آنجا وجود داشته باشد. ج) چون معرفت ارزشمند است. د) چون معرفت مورد توجه است.
- چرا امام هدایتگر است؟
الف) چرا که خودشان چنین خواستهاند. ب) چون مردم نیاز به هدایتگر دارند. ج) چون خداوند ایشان را انتخاب نموده است. د) چون خداوند بعد از طی مراحل و آزمایشهای فراوان ایشان را انتخاب نمودهاست.
- آیا این حدیث را که پیامبر اکرم (ص) فرمود: « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» مورد اتفاق شیعه و سنی است؟
الف) خیر مورد اتفاق نیست ب) بله مورد اتفاق است . ج) بخشی از آن مورد اتفاق است د) بخشی از آن مورد اتفاق نیست.
- محبت به امام چه نقش تربیتی در دوستدار اهل بیت دارد؟
الف) باعث پیوند درونی با امام میگردد. ب) باعث هدایت به سرچشمه دین میشود. ج) باعث پیوند درونی با امام میشود که دوستدار اهل بیت را در مقابل انحرافها و لغزشها بیمه میکند و هم هدایتگر به سرچشمه زلال دین است. د) هر سه مورد صحیح است.
- امام علی علیه السلام در مورد حق امام بر مردم چه میفرمایند؟
الف) مردم وظیفه دارند سخنش را بشنوند. ب) فرمانش را ببرند . ج) هر گاه آنان را فرا خواند، اجابت کنند. د) هر سه.
- انسان چه زمانی به خود حقیقی خود توجه پیدا میکند؟
الف) زمانی که مظهر اسماء حسنای الهی شد. ب) زمانی که به حقیقت خود توجه یافت. ج) زمانی که تلاش نمود و به حقیقت خود دست یافت. د) زمانی که حقیقت خود را وجدان نمود.
- طبق آیة 19 سوره مبارکة «حشر» چرا خداوند باعث میگردد برخی انسانها حقیقت خود را فراموش کند؟
الف) چون نافرمانند. ب) چون خدا را فراموش کردند و نافرمانند ج) چون خودشان خود را از یاد بردهاند د) انسان خود را فراموش نمیکند.
- منظور از خود سازی چیست؟
الف) بدست آوردن ایمان ب) بدست آوردن سعادت ج) تقوا منظور از خود سازی است د) تحصیل خود سازی میباشد.
- طبق فرموده امام سجاد علیه السلام، دشمنترین دشمنان ما کیست؟
الف) اشرار ب) شیطان ج) نفس خودمان د) هر سه
- در خود سازی و در توجه به رفتار کدام ترتیب زیر صحیح است؟
الف)مشارطه، معاتبه، محاسبه و مراقبه ب) مشارطه محاسبه معاتبه مراقبه ج) مراقبه مشارطه معاتبه محاسبه د) مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه.
- توسعة ارتباطات دوستانه و برادرانه چه زمانی ارزشمند میباشند؟
الف) وقتی باعث تقرب به خدا بشوند ب) وقتی اخلاقی باشند ج)وقتی برای ما منفعت داشته باشد. د) وقتی برای دیگران منفعت داشته باشد.
- مؤلفههای عامل جاذبه و مقبولیت کدامند؟
الف)مخاطب شناسی توانمندی در ابراز مشخص افکار و احساسات ب) خوش اخلاقی، ایمان و عمل صالح ، زیباییهای ظاهری. ج) توانمندی تاثیر بر دیگران، مخاطب شناسی د) ایمان و عمل صالح
- توسعة مهارتهای گزینش دوست به چه عواملی بستگی دارد؟
الف) انتخاب دوست، رعایت حقوق دوستی. ب) آزمایش دوست، دفع آفات و آسیبهای دوستی.
ج)انتخاب دوست، آزمایش دوست. د) رعایت حقوق دوستی ، دفع آفات و آسیبهای دوستی.
- اقتصاد در لغت به چه معنی میباشد؟
الف) به معنی مقتصد است. ب) به معنی میانه روی است. ج) به معنی پول است د) به معنی مال است.
- چرا توجه به خدا در اسلام کانون و محور هر گونه رشد یا فعالیت اقتصادی میباشد؟
الف) چون به جهت خالقیت و ربوبیت به صورت عام باعث رشد عالم هستی است و به جهت مالکیت و رازقیت به صورت خاص در مورد اقتصاد، منشا هر تاثیری است.
ب) چون خداوند کانون اقتصاد است ج) چون تمام ثروتهای طبیعت همراه امکاناتش به عنوان امانت در اختیار بشر است. د) چون انسان جانشین خدا در امور اقتصادی است.
- اسلام چه توصیههایی برای رشد و توسعة اقتصادی دارد؟
الف) استغفار ب)بالابردن ایمان و تقوا ج) تلاش برای رفع نیاز د) هر سه مورد.
- تبذیر لغت به چه معنی است؟
الف) تفریق و پخش کردن چیزی ب)از بین بردن ج) تلف کردن د) پایمال نمودن.
- داشتن توانایی تحلیل و جدا کردن سره از ناسره در امور سیاسی اصطلاحا چه نامیده میشود؟
الف) سلیقهی سیاسی ب) بصیرت سیاسی ج)پویایی سیاسی د) جریان شناسی سیاسی.
- منظور از مصلحت سنجی سیاسی در نگاه توحیدی چیست؟
الف) حفظ قدرت ب) در واقع حق طلبی است ج) تدبیر امور است. د) عوام فریبی است
- نگرش اسلام به قدرت چگونه است؟
الف) محور اصلی جریان سیاسی ب) هدف ج)ابزار انگاری قدرت د)قدرت ارزشی ندارد.
- کدامیک از موارد زیر جزء نبایستههای سیاسی نیست؟
الف) سختی سیاسی ب) قضاوت بر اساس حب و بغض بی اساس ج) تخریب د) فریب.
- نخستین وظیفه دانشجو در دانش اندوزی چیست؟
الف)گشودن بابهای علم ب)دانش اندوزی ج) کسب دانش د)نیت و انگیزه رضای خدا.
- امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در باب فراگیری علم و دانش از مشرکین چه میفرمایند؟
الف) حکمت و علم را فرا گیرد و اگر چه از مشرکین باشد. ب) از مشرکین علم و حکمت فرا نگیرید ج)مشرکین به علم و حکمت دسترسی ندارند د) مشرکین قابل اعتماد نیستند.
- محیط زیست و طبیعت چه تفاوتی با هم دارند؟
الف)با هم کاملا متفاوت هستند ب) تفاوتی با هم ندارند ج) محیط زیست عام تر از طبیعت است ج)محیط زیست شامل عوامل زیستی است اما طبیعت شامل عوامل زیستی و غیر زیستی میباشد.
- کدامیک از گزینههای زیر از بایستههای اخلاقی به حساب نمیآید؟
الف) آبادانی ب) محیط سالم ج) نظافت د)حفاظت.
- رعایت نیازهای اهم مربوط به کدام حوزۀ اقصاد است؟
الف) تولید ب) اصراف نکردن ج) مصرف د) توزیع
- مثله کردن حیوانات جزء کدام نبایسته اخلاق زیست محیطی است؟
الف) عدم رعایت حقوق حیوانات ب) استفاده بیش از نیاز ج) بیتوجهی به نیاز نسلهای بعد د) شکنجه
[1] منبع: کتاب توحید در قرآن آیت الله العظمی جوادی آملی
[2] نک: روحالله موسوي خميني، طلب و اراده، صص 144 – 147.
[3] الميزان، ج 2، ص 96.
[4] نک: مقدمه ابن خلدون، صص 82 ـ 86.
[5] جهان بينى و حفاظت محيط زيست، دكتر محمد نقى زاده، نامه فرهنگستان علوم، ش 22، پاييز 82، ص 145 ـ 183.
[6] نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 53، ص 1013.
[7] بحارالانوار، علامه مجلسى، موسسه الوفاء، بيروت، لبنان، 1404، ج 101، ص 97.
[8][8] كنزالفوائد، ابوالفتح كراجكى، ص 285.
[9] ميزان الحكمة، محمدى رى شهرى، ج 4، ص 2302.
[10] «تنظفوا بكل ما استطعتم، فان الله تعالى بنى الاسلام على النظافة، و لن يدخل الجنة الا كلّ نظيف» ميزان الحكمة، محمدى رى شهرى، ج 4، ص 2302.
[11] المقنع، شيخ صدوق، موسسه الهادى، ص 8; وسائل الشيعة، حر عاملى، ج 1، ص 224.
[12] ر.ك: بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 37، ص 123 و 124.
[13] نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 166، ص 544 ـ 546.
[14] ر.ك: تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ص 446، به نقل از محمد شفيعى، تأثير محيط زيست در انسان، ص 72.
[15] «اتق الله قتل الدواب كلها الا الافعى و العقرب و الفأرة» وسائل الشيعه، حر عاملى، ج 12، ص 545.
[16] وسائل الشيعة، حر عاملى، ج 15، ص 59.
[17] «لعن الله من مثّل بالحيوان» بحارالانوار، ج 64، ص 282.
[18] «نهى رسول الله ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ ان يمثل بالدّوابّ و أن تؤكل الممثول بها.» نهايه ابن اثير، مادّه «مثل»; لسان العرب، مادّه «مثل».
[19] وسائل الشيعة، حر عاملى، ج 23، ص 381.
بسیار عالی
واقعا کامل و عالی بود